صفحه ٣٤١

وحدت نمى رسد و اگر جامعه به وحدت نرسد، جامعه نيست و اگر جامعه نباشد، انسان از بعضى از ابعادش بهره نبرده است و بعضى از ابعاد او به ثمر نخواهد رسيد و رب العالمين به چنين شرايطى راضى نخواهد بود.
تأكيد علامه طباطبايى «رحمة الله عليه» اين است كه بشر با جامعه طلوع كرد و با جامعه همواره مى ماند و اگر جامعه بميرد، بشر مرده است و از طرفى جامعه بدون دين مرده است، پس هرجا كه دين نيست، به معنى واقعى جامعه نيست، دكور جامعه است نه حقيقت جامعه، و انسان با اين جامعه ى مجازى به حوائجش نمى رسد و ابعادى را كه بايد از طريق اين جامعه به ثمر برساند از دست مى دهد؛ مثل انسان پرخورى كه پرخورى اش او را مى ميراند، چنين آدمى اداى خوردن دارد نه اين كه خوردن را براى حفظ جسم خود انجام مى دهد. علامه «رحمة الله عليه» مى فرمايند: از آن جهت كه اسلام بر جامعه نظر دارد، مقايسه اى بين تمدّن غربى و تمدّن اسلامى بكنيد و يك نظر هم به خودتان بنماييد، شرقى ها فردگرايند و جامعه گرا نيستند. غربى ها جامعه گرا هستند با حوائج و اهداف خودشان؛ اسلام نيز جامعه گرا است با حوائج و اهداف خودش.
مى فرمايند: «شعار اسلام، پيروى كردن از حق در فكر و عمل است و شعار دنياى متمدن براى اداره ى بشر، اراده ى اكثريّت است، اختلاف در شعار موجب اختلاف در هدف نهايى مى شود، به طورى كه هدف اجتماع اسلامى، سعادت حقيقى مبتنى بر عقل است و در اين نظام، عقل بايد بر غرائز حاكم بشود، تا جاى شناخت حق تنگ نگردد و پيروزى و آسايشِ بزرگ همين است و جامعه را در چنين شرايط و با چنين هدف بايد آرايش داد، و اسلام با هر چه موجب فساد عقل شود به مبارزه برخاسته، چون عقل عامل بقاى جامعه است، و اسلام ضمانت اجرايى همه ى اعمال و اخلاق و معارف اساسى را به عهده ى خودِ اجتماع قرارداده، كه البته اين روش با طبع عامه سازگار نيست و عامه با فرورفتن در هوس ها، مقابل اين روش يعنى دين مى ايستند.
هدف اجتماعات امروزى بهره ورى بيشتر از شؤون مادّى است و اين هدف، يك زندگى احساساتى را به دنبال دارد و ملاك در اين جامعه تمايلات بشر است نه عقل، و در جايى از عقل پيروى مى كند كه مخالف غرض مادّى او نباشد و لذا در چنين جامعه اى اخلاق و معارف اصلى فاقد ضمانت اجرايى بوده و آهسته آهسته بسيارى از مطالبى را كه دين قبيح شمرده، نيكو