صفحه ٣٦٥

فرهنگ غرب را نفى مى كنند و غرب هم هيچ حرفى براى آن ها ندارد و اين معنى حقيقى سقوط آن تمدن است.

تفاوت علم وَهمى و علم حقيقى 
سؤال:
شما در جلسات قبل فرموديد: «علمى كه بريده از عالم بالا، پديده ها را تحليل كند، واقعيات عالم را نمى بيند.» اولًا: اين موضوع را كمى بيشتر شرح دهيد. ثانياً: آيا آن علوم به خودى خود نظر به واقعيات ندارند و يا براى آن هايى كه نگاهشان، نگاه به عالم بالا است، اين علوم يك نحوه نظر به واقعيات به حساب مى آيد و جلوه اى از قواعد و سُنَن عالم غيب است؟
جواب: عنايت داشته باشيد كه بحث بر سر «علم به واقعيات» است؛ يعنى تفسير و تحليلى از نوع و چگونگى واقعيات خارجى. نگاه كردن به درخت و آن را سبز ديدن، علم نيست، اين حس كردن رنگ سبز درخت است، تحليلِ رابطه ى اجزاء درخت با خود و ساير پديده هاى عالم و چگونگى و چرايى فعاليت آن ها را علم مى گويند، در رابطه با چنين نگاهى است كه اگر جايگاه حضور حضرت حق را در تمام جوانب آن پديده ها نبينيم، در واقع با وَهميات خود با چگونگى و چرايى اين درخت روبه رو شده ايم و نه با آنچه واقعاً هست، چون جنبه ى وصل به عالم غيبِ پديده ها را نمى بينيم، در نتيجه حكم آنچه مى يابيم آن نيست كه در خارج واقعاً هست، مثل تحليل چگونگى و چرايى حركات انگشتان دست شما بدون توجه به شخص شما و اراده ها و حياتى كه در اين حركات جارى است، حالا در نظر بگيريد بنده بخواهم از نظام پنج انگشت شما و حركاتِ گاه و بى گاه آن ها يك تئورى و نظريه بدهم و چگونگى و چرايى نظم پنج انگشت شما و حركات آن را در يك ديدگاه تجربى تبيين كنم، آن هم بدون آن كه نظر به شخص شما داشته باشم و متوجه حيات و اراده و اهداف شما در حركات اين انگشتان باشم. ملاحظه كنيد؛ اين تئورى چه چيزى از آب در مى آيد! مسلّم تمام آنچه در بررسى حركات انگشت شما براى خود ساخته ام وَهم و خيال است، هرچند با صرف صدها ساعت كار آن تئورى را به دست آورده باشم، و براى حركات هر انگشت جدول هاى زيادى تهيه كرده و براى آن حركات نظمى به دست آورده باشم و منحنى هاى آن را تنظيم كنم، تمام آن ها «عقده ى سخت است بر كيسه ى تهى» گره ى محكمى است بر كيسه ى خالى! چون بريده از