صفحه ٢٢٢

مى شود.»، براى اين كه مى دانيد عواملى كه اين جا را تر مى كنند، همه اش دست خودتان است. اما مى گوييد: «فردا، احتمالًا بارانى است.»، چون مى بينيد كه يك سلسله عواملى در ميان هست كه شما نمى توانيد نقش همه ى آن ها را پيش بينى يا كنترل كنيد؛ بادى برخلاف پيش بينى شما مى آيد و تمام اين ابرى را كه شما جهتش را به طرف شرق محاسبه كرده بوديد، برمى دارد و به طرف ديگر مى برد، در اين صورت واقعاً در خارج، آنچه شما بر اساس محاسبه تان گفتيد، دروغ نيست، «احتمالات» است. همان طور كه مى دانيد، مى گويند: «احتمالات»، از علم «رياضيات» است، ولى محاسباتى است در عين توجه به عواملى كه شناخته نشده است.

علم حقيقى و علم وَهمى 
سؤال:
وقتى كه پايه ى بعضى علوم براساس احتمالات باشد- مثل «ترموديناميك» كه تمامش بر اساس احتمالات است، و احتمالات هم كه يقينى نيست- پس بسيارى از علوم كاشف واقعيت عالم نيستند تا چه رسد به حقيقت عالم!
جواب: بله اين حرف در جاى خودش درست است، اما احتمال پايه اش بر اساس محاسبات علم رياضيات است. شما در قانون احتمالات بر اساس يك قاعده ى رياضى محاسبه مى كنيد كه مى شود در اين مجموعه ى مشخص جاى اين رابطه ى خاص و درصد وقوع آن را مشخص كرد. عنايت داشته باشيد كه شما الآن با طبيعتى روبه رو هستيد كه بسيارى از ابعاد آن را نمى شناسيد. هر چند نسبت به آن و نقش عوامل فعال آن بيگانه نيستيد، حال با اين مجموعه اى كه مى شناسيد، برنامه ريزى مى كنيد. اشكال اين است كه شما بخواهيد مثل كسى كه همه ى مجموعه را مى شناسد، نتيجه گيرى كنيد، ولى اگر متوجه اصل مطلب شويد و جايگاه احتمالات را به همان اندازه كه هست بشناسيد، مطلب درستى است، اگر مثل پاسكال با موضوع برخورد كنيد، نه تنها ضرر نكرده ايد، سود هم برده ايد.
اما اين كه فرموديد: «علم، كشف حقيقت است يا كشف واقعيت؟» بايد عرض كنم كه «واقعيت» و «حقيقت» دو چهره از يك ذات اند؛ يعنى شما در نظر بگيريد كه اين زمين، الآن به عنوان يك «واقعيت» براى ما مطرح است كه كوه و دشت و نظم مخصوص به خود را دارد، اما حقيقتى در مرتبه ى بالاتر از آن هست كه خصوصيات كوه و دشت و نظم مخصوص آن ها،