صفحه ٣٢١

بايد متوجه بود كه آن ها را به معناى ظاهرى شان حمل نكنيم زيرا مدل يا تمثيل هرگز اين همانى كامل با واقعيت خارجى برقرار نمى كند، همچنان كه نظريه هاى علمى اين همانى كامل با خارج ندارند.

ربط مفاهيم علمى با واقعيت 
حال كه روشن شد مفاهيم علمى ربط غير مستقيم با مشاهدات دارند و نقش و تعبير و دخالت ذهن انسانى را در اين امر متوجه شديم، اين سؤال مطرح است كه مفاهيم علمى چقدر از واقعيت را مطرح مى كنند؟ در جواب اين سؤال چهار نگرش فلسفى هست كه عبارتند از:
1- نظر پوزيتيويست ها: پوزيتيويست ها نظريه هاى علمى را مُلَخَّص داده ها و تسهيل روانى براى رده بندى مشاهدات مى دانند، مى گويند «اتم»، «الكترون» و «مولكول» صرفاً مقولات مناسبى براى تلخيص و ساده سازى داده هاى آزمايشگاهى اند و به اقتصادِ فكر مى انجامد ولى از آنجا كه خود آن نظرات علمى دلالت بر چيزى كه قابل اشاره حسيه و مشاهده مستقيم باشد ندارند، نبايد آن ها را واقعى شمرد. يعنى مثلًا نظريه ى طرح «اتم» يك مثال است كه به مدد آن مى توانيم قوانين طبيعى را تدوين كنيم، و مادامى كه معادلِ ادراكى آن تحقيقاً بر مامعلوم نشده است، نبايد وجودِ طبيعى خارجى به آن نسبت داد.
چنانچه ملاحظه مى فرماييد از نظر پوزيتيويست ها نظريه هاى علمى چون محسوس نيست واقعى نيست و گويا نمى خواهند بپذيرند كه علم از قوانين موجود در عالم سخن مى گويد و قوانين نبايد محسوس باشند، و در همين نگرش است كه پوزيتيويست ها منكر اصل عليت اند چرا كه اصل عليت يك قانون موجود در عالم است و نه يك پديده ى محسوس.
2- نظريه ى وسيله انگارى يا تحليل زبانى: اين گروه معتقدند قوانين علمى همانند رشته اى است براى جهت يابى پژوهشگر. در اين نگرش، مفاهيم علمى، ربط كاركردى به مشاهدات دارند، ولى لازم نيست خودشان تحويل پذير به مشاهده باشند و بتوان آن ها را مشاهده كرد. اين ها مى گويند: قوانين و نظريه ها اختراع مى شوند، نه اكتشاف. «تولمين» بر آن است كه اين سؤال كه «آيا الكترون وجود دارد؟» سؤال مفيدى نيست. در زبان علم هر مدلولى