صفحه ٤٢١

مفتخر به علم مقدس و دين مستدل است. اگر علم بشرى جانشين وَحى شود، نه تنها خسارت ناشى از نبودن وَحى در روان انسان باقى مى ماند، حتى نمى داند در طبيعت چه كار بكند كه به آينده اى زيان بار گرفتار نشود، در آن حال انسان در مورد هيچ چيز نمى تواند قضاوتى مطمئن انجام دهد، بى پروا همه ى بنيادها را به دلخواه خويش زيرورو مى كند و اين يعنى حاكميت نفس امّاره به جاى حاكميت خدا.
قصه ى غربِ پشت كرده به دين و غفلت زده از آخرين وَحى الهى، قصه ى آن زنجيرسازى است كه با زنجيرهايش به بند كشيده شد و فكر مى كرد با ساختن زنجيرهاى تازه به رهايى اش كمك مى كند، غرب هنوز هم متوجه نيست كه با دور شدن از وَحى هر چه ساخت زنجيرى شد بر پاى خود.
از دست دادن علم ما را به وَحى نمى رساند، ولى اگر وَحى را از دست داديم بايد خود را براى از دست دادن همه چيز آماده كنيم و «شكاكيت» سايه ى سياهى مى شود كه همه ابعاد زندگى انسان را فرا مى گيرد. وَحى الهى آن كسانى را كه عهده دار به خاك سپردن دين اند، به خاك مى سپارد ولى چرا بايد مردمِ ما جزء چنين كسانى باشند.

راه عينيت بخشيدن به دين در جامعه 
سؤال: براى عينيت بخشيدن دين در جامعه چه راه كارهايى را پيشنهاد مى كنيد، به طورى كه حضور دين در همه ى مناسبات اجتماعى جارى باشد؟
جواب: اگر بخواهم به صورت سرفصل اين سؤال را جواب دهم بايد عرض كنم اولين نكته اى كه بايد در رابطه با جواب به اين سؤال مدّ نظر قرار داد، فهم درست جايگاه دين است در زندگى به عنوان نظر خالق عالَم براى به ثمر رساندن همه ى ابعاد انسان ها. با اين ديد اولًا: برخورد ما با دين برخورد درستى مى شود و آن را به عنوان ابزارى در خدمت اميال و اغراض خود قرار نمى دهيم بلكه آن را راه اصيلى مى دانيم كه بايد با تمام وجود به آن دل سپرد تا پروردگار ما به آن هدفى كه مى خواهد ما را برساند، برساند. ثانياً: در اين حال سعى كنيم دين را در عالَمى كه قرار داشته است بشناسيم و با آن به سر ببريم نه اين كه دستورات دين را از عالَم خودش درآوريم و در عالَم تجدد قرار دهيم، زيرا در اين حالت ديگر بسيارى از پيام هاى دين