صفحه ٣٠٢

كميت ها، حجاب كيفيت ها
سؤال:
آيا مى توان گفت: قواعد و تئورى هايى را كه دانشمندان غرب كشف كردند، انديشمندان قبلى هم متوجه آن بوده اند، ولى به صورت فرمول هاى كمى درنياوردند، چون با آن كار توجهات از بقيه ى ابعاد عالم منصرف مى شد؟ مثلًا نظريه نسبيت اينشتين قبلًا هم مطرح بوده است، ولى آن را در قالب فرمول هاى رياضى درنياوردند؟
جواب: به نظر من همين طور است، انديشمندانى كه با منظر توحيدى به عالم مى نگرند، حاضر نيستند آن قواعد و سنن را در حدّ كمّيت ها محدود كنند و كاهش دهند، چون در آن حالت، آن قواعد و سنن را از روح خود خارج كرده اند. بنابراين ساحت وجودى انديشمندانى كه با منظر توحيدى به عالم مى نگرند، با نگاه دانشمندان بعد از رنسانس از جمله اينشتين فرق مى كند، هر چند اينشتين معتقد به وجود خدا باشد، ولى ديدگاه او نسبت به واقعيات عالم، فروكاسته و كمّيت گرا است. اگر ملاصدرا «رحمة الله عليه» زمان را بُعد چهارم مادّه مى داند، به جهت نگاه فلسفى خاصى است كه بر اساس آن نگاه، متوجّه ى ذات عالم مادّه است كه عين حركت است و اين نگاه، يك نگاه تجربى و با توجه به آثار پديده ها نيست. نظر به ذات اشياء داشتن، نظرى است كه بايد استعداد ذات بينى و ذات فهمى انسان رشد پيدا كند و به كار گرفته شود، و اين منظر، منظرى است غير از منظر دانشمندان علوم تجربى. مثل اين كه شما وقتى نور را مى بينيد، از همان منظر نمى بينيد كه اين ديوار را مى بينيد و به همين جهت اگر كسى بر اساس همان منظر كه ديوار ديده مى شود از شما بپرسد: «نور كو؟» نمى توانيد جواب او را بدهيد و مثل ديوار كه به آن اشاره مى كنيد، نمى توانيد به نور اشاره كنيد. «1» حالا اگر ملاصدرا «رحمة الله عليه» با منظر ذات بينى متوجه حركت جوهرى عالم مادّه است و مى گويد: زمان بُعد چهارم مادّه است، اين غير از منظر اينشتين است كه معتقد است ادراك زمان با سرعت رابطه دارد و لذا زمان يك مقوله ى نسبى است و هر چه نسبت ما با سرعت عوض شود، نسبت ما با زمان تغيير مى كند.
درست است در نظريه ى اينشتين عدم استقلال زمان روشن مى شود و تا حدّى نزديك است به نظريه ى ملاصدرا «رحمة الله عليه» كه مى گويد: «زمان در اثر حركت ايجاد مى شود و چون ذات عالم