صفحه ٣٨٨

اساس دستورات دين، فطرت خود را بيدار نگه داشته، پيام فطرت را به خوبى رعايت مى كند و در اين راستا خود را با بقيه ى ملل كه نسبت به طبيعت حرمت قائل اند، در يك عالَم احساس مى كند.
اقتضاى فطرت هر انسانى آن است كه جايگاه محيط زيست را رعايت كند و لذا آن مواردى را هم كه دين به طور مشخص دستور نداده فطرت متذكر مى شود، كافى است ما از طريق دين، فطرت را بيدار نگه داريم در آن صورت به خودى خود متوجه ى مصداق هاى موضوع مى شويم. شخصى در عين اين كه مشغول وضو گرفتن بود از حضرت امام خمينى «رحمة الله عليه» سؤالى كرد. امام با حالت عتاب فرمودند: «اول شير آب را ببند بعد سؤال كن!» چون يك روح سالم نمى تواند تحمل كند آب زلال به راحتى در فاضلاب برود و تبديل به فاضلاب شود، اين را لازم نيست ما در احكام اسلام پيدا كنيم، هر فطرت بيدارى متوجه ى زشتى اين كار و ظلمى كه از آن طريق به انسان ها إعمال مى گردد، مى شود. اگر در احوالات طلبه هاى متدين دقت بفرماييد يك روحيه ى قناعت و دورى از اسراف و ريخت و پاش در آن ها مى يابيد، اين روحيه به جهت شعورى است كه قلب و فطرت آن ها به آن ها گوشزد مى كند، مبنى بر اين كه طبيعت ظرفيت اسراف ندارد و از طريق اسراف، طبيعت از وظيفه ى اصلى خود باز مى ماند و رابطه اش با انسان ها مختل مى شود. اين طور نيست كه ملل مختلف دنيا همگى اين نوع تعامل با طبيعت را بر اساس دستورات مشخص دين انجام دهند، بلكه جنبه ى روحانى جان انسان، متذكر انسان مى شود، روحيه اى كه متوجه ابعاد لطيف و روحانى طبيعت است در همه ى ملت ها هست و منجر به تعامل لطيفى با طبيعت شده است.

نفس امّاره و تخريب طبيعت 
سؤال:
آيا به طور خلاصه نمى توان روحيه اى كه ابعاد روحانى طبيعت را رعايت مى كند و برخوردى روحانى با طبيعت دارد را در زمره ى همان برخورد دينى آورد و نتيجه بگيريم هركس يا با طبيعت برخورد دينى و الهى دارد و يا برخوردى شيطانى و مطابق اساس نفس امّاره؟