صفحه ٢٥٠

ظهور استعدادهاى طبيعت. البته هنوز راه زيادى مانده است تا بفهميم اين علوم غربى در حين اين كه تكنولوژى را به ما داده چه چيزهايى را از ما و از محيط اطراف ما گرفته است.
اولين قدم 
ممكن است بفرمائيد در شرايط فعلى نمى توانيم به اين حرف ها عمل كنيم؛ چون فرهنگ مدرنيته و ابزارهاى مربوط به آن، همه ى اطراف ما را به جاى كوزه ى سفالين و خشت تبديل به همان بلوك سيمانى كرده است. بسيار خوب؛ عمل به اين موضوع مثل نمازخواندن است. مگر بحث هايى كه بنده راجع به نماز مى كنم، وقتى خودم نماز مى خوانم، مى توانم همه ى آن ها را عمل كنم؟! مسلّم نه، ولى پيگيرى موضوع و توجه به نقطه ى آرمانى آن، موجب مى شود كه قلب به انكشافاتى در راستاى آن اهداف دست بيابد. پس «انكشاف» حالتى است كه با پيگيرى روح از عالم غيب نصيب انسان مى شود و از طريق آن، حجاب ها عقب مى رود، تا آنچه را كه در فكرمان مى شناسيم و مى دانيم هست، در منظر و قلب خود پيدا كنيم. عين اين مسئله در بحث هاى غرب شناسى مطرح است؛ به همين جهت مى گوييم؛ ما بايد توان انكشاف استعداد طبيعت را داشته باشيم تا بفهميم غرب چه بلايى بر سر ما و محيط اطراف ما آورده است.
استعداد و قوه ى عالم طبيعت را «هيولاى اولى» گفته اند و تبيين فرموده اند: «هيولا» استعداد محض است، يعنى ماده ى اوليه ى طبيعت طورى است كه استعداد پذيرش هر صورت را دارد و به عبارت بهتر آنچنان است كه اگر ما شرايط مناسبى برايش فراهم كنيم از حضرت «واهب الصّور» زيباترين صورت به آن افاضه مى شود و آن را با زيباترين صورت ظاهر مى سازد. حال وظيفه ى ماست كه بسترى مناسب به وجود آوريم تا به مدد عالم غيب و اسماء الهى، عالم طبيعت به زيباترين نحوه ظاهر شود. كارى كه حكيمانى مثل شيخ بهائى انجام مى دادند و امروزه ما با روبه رو شدن با آثار آنان خود را مرتبط با عالم غيب مى يابيم. گويا «واهب الصّور» كه يكى از اسماء حضرت «الله» است، از طريق آن آثار با ما به گفتگو نشسته و واسطه ى اين گفتگوها، حكيمانى هستند كه طبيعت را به انكشاف كشاندند. ولى وقتى فرهنگ مدرنيته روابط خود را با عالم معنا قطع كرد و زمينه ى ظهور صورت هاى متعالى را از بين برد، مجبور