صفحه ٢٧٠

را از سقوط به ورطه ى فساد و نابودى، محفوظ مى دارد. نمونه ى چنين فضايى را مردم تا حدّى در طول دفاع مقدس هشت ساله تجربه كردند.
اين كه مى گويند: «يك تمدنى قدرت و استعداد ماندن دارد»، يعنى اين كه مى تواند تمام مناسبات درونى و بيرونى افراد جامعه را متوجه عالم ملكوت نمايد، بدون اين كه ساحتى از ساحات آن ها را ناديده بگيرد. ولى وقتى روح ايمانى كنترل كننده از جامعه رخت بربست و هوسِ افراد، عنان گسيخته شد، محرم و نامحرم را ناديده مى گيرند، مركز ثقل يك جامعه يعنى خانواده به فروپاشى تهديد مى شود، ولى وقتى دائماً رعايت حريم الهى در مناسبات اجتماعى تذكر داده شد و حرام بودن آنچه حرام است دائماً مدّ نظرها بود هرگز جامعه گرفتار بحران نمى شود و قبح افعال حرام از بين نمى رود. بحران در اجتماع به آن معنى است كه اراده ى عمومى خود را مقيد به رعايت حريم الهى نداند، چيزى كه امروز در غرب شاهد آن هستيم و با نزديكى به فرهنگ غربى چنين بحرانى در بقيه ى جوامع نيز جارى مى شود تا اوّلًا؛ زشتى ساختارهاى فرهنگى غرب نمود پيدا نكند، ثانياً؛ زيبايى فرهنگ هايى كه انسان ها را بر اساس مقتضيات فطرتشان اداره مى كنند، ظاهر نگردد. زيرا به خوبى معلوم است اگر عفّتِ مطلوبِ فطرت، زيبايى خود را از طريق يك نظام الهى نشان داد، ديگر آن نوع زندگى كه سراسر گرفتار نفس امّاره است نمى تواند ادامه پيدا كند، عمده همان طور كه عرض شد به ظهورآمدن بسترى است كه متذكر فطرت باشد و نه نفس امّاره و توجه ها به مكتبى معطوف گردد كه توان پرورش «دل» و «عقل» را به نحو احسن دارد، اگر اسلام را به خوبى تبيين كنيم و به نحو كاربردى آن را در مناسبات بشرى- حتى در محدوده ى كشور خودمان- ظاهر كنيم، تمدن غرب به خودى خود فرو مى ريزد، همان طور كه اتحاد جماهير شوروى فرو ريخت.

جايگاه تمدن اسلامى نسبت به ايده آل هاى بشر
سؤال:
وقتى متوجه شديم تنها تمدنى مى تواند پايدار بماند كه اوّلًا؛ زندگى ساز باشد، ثانياً؛ جواب همه ى ابعاد انسانى را بدهد، اين سؤال پيش مى آيد: با توجه به اين كه انسان ابعاد عقلانى و ابعاد قلبى دارد كه بايد به هر دوى آن ها جواب دهد. تمدنى كه به جنبه هاى عقلى