صفحه ٢٧١

مى پردازد بيشتر زندگى ساز است يا تمدنى كه به جنبه هاى قلبى مى پردازد؟ و كدام يك امكان بقاء و بهره دهى بيشترى دارند؟
جواب: عرض شد تمدنى مى ماند كه در عين زندگى ساز بودن بتواند همه ى ابعاد انسانى را جواب دهد، چنين تمدنى جاى خود را در طول تاريخ باز مى كند و اين تمدن، همان تمدن پيامبران است كه در طول زمان، آرام آرام با نمايش چهره ى نهايى خود كامل مى شود و نابودشدنى هم نيست و البته به اين معنا نيست كه در حجاب نمى رود؛ آرى؛ ممكن است يك مرتبه چنگيزخان در برابر آن سر برآورد و به نظر خود بر روح جوامع اسلامى غالب شود، ولى چيزى نمى گذرد كه ايلخانان و تيموريان مسلمان مى شوند، به اين معنى كه در روح اسلامى استحاله مى گردند ولى اگر همان اسلام در راستاى تقويت عقل و قلب گرفتار افراط و تفريط شد، به همان اندازه كه گرفتار افراط و تفريط شده، ضربه پذير مى شود. چون مكتبى تمدن ساز است كه هم عقل ها را قانع كند و هم دل ها را بپروراند و بايد سخت هوشيار بود كه اوّلًا؛ گرفتار جنبه هاى افراط و تفريط در امور فوق نگرديم و همديگر را از صحنه خارج نكنيم، ثانياً؛ مشابه سازى نكنيم، يعنى به جاى عقل حكيمانه و قدسى، عقل معاش يا عقل بحثى قرار نگيرد و يا به جاى دلِ پروريده شده توسط شريعت، دلِ وَهم زده ى احساساتى يا صوفى گرايانه را قرار ندهيم و از طريق عرفان هاى قلابى، خود را به نحو كاذب اشباع نكنيم، كه در اين حالات به واقع جواب استعدادهاى خود را نداده ايم.
در راستاى چنين انحرافاتى، امروزه بازار عرفان به نحو غيرِ واقعى در غرب گرم شده؛ كتاب هايى كه بحث هاى روحى و احضار روح را مطرح مى كنند، به عنوان يك نوع ارتباط با مسائل غيبى و معنوى از پرفروش ترين كتاب ها شده، اين نشانه ى آن است كه انسان ها مى خواهند به خلأيى كه نفس امّاره نتوانسته است پر كند، رجوع نمايند، ولى نه به كمك مكتبى كه مى تواند تمدن ساز باشد، بلكه به كمك آيينى مثل بودا و يا از آن خطرناك تر مكتب هاى روانشناسى با اسامى مختلف كه بيشتر كارشان تخليه ى روانى است. غربى ها به جهت رويكرد غلطشان نسبت به معنويت، با اين كارها چيزى را كه خلأشان را واقعاً پر كند پيدا نمى كنند. نهايتاً متفكرانى كه مواظب اند فريب مكتب هاى روانشناسى را نخورند، به بودا رجوع مى كنند، به همين جهت امروزه در غرب در محافل علمى بالاتر از سطح عمومى، آنقدر