صفحه ٢٧٢

كه آيين «بودا» رونق دارد، مكتب اسلام رونق ندارد، چون متوجه نيستند به تمدنى نياز دارند كه همه ى ابعاد وجودى آن ها را جواب دهد، فكر مى كنند با حفظ فرهنگ غربى، به نحله و آيينى نياز دارند كه ابعاد فردى آن ها را در امور معنوى به سر و سامان برساند تا از طريق آن آيين ها فشارهاى روحى حاصل از فرهنگ مدرنيته را كاهش دهند.
از وظايف اساسى ما اين است كه به انسان هاى جوياى حقيقتِ ساكن در غرب بفهمانيم نياز به تمدنى دارند كه سراسر زندگى را از ابعاد پيچيده ى نفس امّاره آزاد كند و با اين نحله ها و آيين ها از چنگال تمدنى كه متذكر نفس امّاره است خارج نمى شوند، بلكه مشكل را پنهان مى نمايند تا به نحوه اى ديگر سر برآورد.
اگر توانستيم در شرايط پيش آمده همه ى ذهن ها را متوجه ى تمدن اسلامى نمائيم و ابتدا مسلمانانِ تحت تأثير فرهنگ مدرنيته را متوجه اين امر نمائيم، قدم هاى بلندى در راستاى تحقق تمدن اسلامى برداشته ايم و به كلى جوانان خود را از فضاى سكولاريست بودن در عين مسلمانى، نجات داده ايم. در چنين فضايى است كه مى توان روشن كرد تمدن غرب بر مبناى جوابگويى به نفس امّاره شكل گرفته و در درون چنين تمدنى بسيارى از ابعاد انسان مورد غفلت قرار مى گيرد و با حفظ چنين تمدنى خلأهاى روحانى انسان سيراب نمى شود. همچنان كه با متوسل شدن به آيين هاى فردى، مقصد اصلى جامعه ى انسانى برآورده نمى گردد، با تبيين خلأهاى موجود، زمينه ى پذيرش مكتب اسلام- با توانايى هاى خاصى كه در همه ى ابعاد خود دارد- فراهم مى شود و پايه هاى تمدنى اسلامى كه بتواند به تمنّاهاى بزرگ و عميق بشر جواب دهد ظهور مى كند، و اين جدّى ترين قسمت تاريخ بشر است كه بشر مجبور است به آن فكر كند.
بايد بتوانيم روشن كنيم تا بشريت به چنين هوشيارى دست نيابد كه در افق زندگى خود تمدن اسلامى را با خصوصيات خاصى كه دارد، ترسيم كند، هر روز بر حيرانى و سرگردانى اش افزوده مى شود و به اميد آب، به سراغ سراب مى رود.
مى گويند در جهنّم از مار غاشيه به آب گنديده پناه مى برند؛ آب گنديده، يعنى مكتب هاى شبه عرفانى و روانشناسانه كه كارشان تخليه ى روانى انسان هاست و در مقابل فشار نظام تكنيك، مردم به آن ها رجوع مى كنند و مى خواهند خلأشان را با آن ها پُر كنند. اين همان