صفحه ٣٧٧

ذهن ما حاكم باشد، آيه را بر اساس همان ذهنيت خود معنا مى كنيم و مى گوييم ستون هاى غيرقابل رؤيت همان جاذبه ى بين كرات است. در حالى كه شما مى دانيد با اراده ى متمركز مى توان چيزى را در هر جا كه خواستيم نگه داريم، همان كارى كه مرتاض ها با تمركز روح، قطار را از دور نگه مى دارند بدون آن كه مانعى مادى به كار ببرند. حال با توجه به اين كه خداوند عين تمركز و توجه است و هيچ فعلى از افعال او، او را از فعل ديگر بازنمى دارد، تمام عالم را از جمله كرات را در كنترل اراده ى خود دارد و توجه كافى است كه كرات در مدار خود قرار داشته باشند. اگر اين قاعده درست كشف شود و جوانب آن بررسى گردد، قوانين خاص خود را به دنبال خواهد داشت و جاذبه معنى ديگرى پيدا خواهد كرد و ديگر نمى توان گفت فيزيك اسلامى و غير اسلامى نداريم. در نگاه دينى، عالم طور ديگرى است و چهره هاى ديگرى از آن نمايان خواهد شد و بالتّبع تعامل ديگرى براى زندگى با عالم پيش خواهد آمد. عنايت داشته باشيد در نگاه دينى جاذبه ى بين كرات منقطع از اراده ى ممتد الهى نيست بلكه صورت اراده ى خداوند است كه در موطن عالم ماده به اين صورت ظهور مى كند.
با اين كه بشر در تفسير جهان از منظر مدرنيته همواره با تناقض هايى روبه رو مى شود، ولى هنوز عزم جدّى جهت تغيير نگاه خود به عالم و آدم در او پديد نيامده است. اخيراً يك جوان آفريقايى كشف كرده بود اگر در زمستان بر روى شيشه ى ماشينى كه يخ زده، آب گرم بريزيم، سرعت يخ زدن آب چند برابر مى شود، اين نشان مى دهد موضوعى جداى از آنچه ما در رابطه با يخ زدن اشياء مى شناسيم در صحنه است، ولى متأسفانه يا به سادگى از كنار آن مى گذريم و يا سعى مى كنيم با توجيهات عجيب و غريب، موضوع را در سطحِ منظر علم غربى قرار دهيم.
طب سنّتى و طب سوزنى خبر از آن مى دهد كه تنها منظر نگاه به انسان، نگاهى نيست كه فيزيولوژى دارد، ولى سعى مى كنيم آنچنان سر و دست طب سنّتى و طب سوزنى را بزنيم كه در طب جديد جاى گيرد. فكر مى كنيم علت رفع بيمارى در انجام حجامت آن خونى است كه از ماهيچه ها و يا رگ ها خارج مى شود و از نقش نفس در اين عمل غافل مى مانيم و در تفسير طب سوزنى غافل تر، و اين است كه هزاران غفلت روبه روى ما است، زيرا نقش جنبه ى معنوى و مجردات را در همه چيز حذف كرده ايم. گويا بايد بدون رعايت جايگاه روح در زندگى،