صفحه ٣٧٦

دورن بافت نيست، و مسلّم نمى تواند همان نقشى را به ما نشان دهد كه آن سلول در بافت زنده بازى مى كند.
آنچه علاوه بر مطالب فوق بيشتر بايد مورد تأكيد قرار گيرد اين است كه «عدم تعيّن» يك خصيصه ى عينى از طبيعت است، و نه ناشى از محدوديت دانش بشرى، بلكه مثلًا الكترون را بايد اين طور در نظر بگيريم كه نمى توان وضع ثابتى براى او در نظر گرفت، و اين نه به جهت نقص اندازه گيرى باشد، بلكه منشأ آن در خود طبيعت است، و نقش محقق به تحقّق واداشتن يكى از بالقوگى هاى متعددِ اين موجود است و اين يعنى «عدم تعيُّن» يك واقعيت وجودى است، و نشان مى دهد آينده نه اين كه صرفاً «نامعلوم» نيست، بلكه «نامعيّن» هم هست. خلاصه اين كه عالم طبيعت يك جنبه ندارد كه ما در هر آزمايش و تجربه اى با همان جنبه اش روبه رو شويم و بتوانيم ادعا كنيم همه ى آن را شناخته ايم و مى توانيم پيش بينى كنيم. بلكه عالم طبيعت جنبه هاى متفاوت و غيرمتعيّن دارد. اين است معنى «عدم تعيّن» كه فيزيك جديد متوجه آن است». «1» (عليهم السلام) پايان سخنان ايان باربور)
چنانچه ملاحظه مى فرماييد؛ در فيزيك كوانتوم شما طبيعت را به نحو ديگر مى بينيد، مثل يك موجود زنده كه در مكان ها و زمان هاى مختلف احوالات مختلفى از خود نشان مى دهد. اين نكته خبر از آن مى دهد كه به نحو مبنايى بايد در نگاه خود به طبيعت و بالتّبع به قوانينى كه با آن نگاه به دست آورده ايم، تجديد نظر كنيم.
ممكن است سؤال شود در نگاه الهى به عالم، قانون جاذبه چگونه خواهد بود، در حالى كه اين سؤال از همان منظرى است كه زمين را طورى مى بيند كه در آن منظر جاذبه معنى مى دهد و بايد طبق فرمول نيوتن نسبتِ بين كرات را محاسبه كرد، ولى اگر روشن شود اين نگاه يك نگاه حسّى به عالم است، در اين نگاه انسان صورت توجه حضرت رب العالمين به مخلوقات را در حدّ جاذبه مى بيند. قرآن مى فرمايد: «اللّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا»؛ «2» خداوند كسى است كه آسمان ها را از طريق ستون هاى غيرقابل رؤيت بالا قرار داد. وقتى قانون جاذبه بر