صفحه ١٠٥

حالا عكسش: كسانى كه اين انقلاب را ندارند، بگوييد در آينده چه دارند؟! بالاخره آدم آينده مى خواهد، آن هايى كه دل داده ى به اين انقلاب نيستند، كدامشان نسبت به آينده شان اضطراب ندارند؟! لذا مى بينيد آن كسى كه تا ديروز با انقلاب بوده، چقدر زيبا و اميدوارانه زندگى كرده است. اما امروز كه از انقلاب جدا شده، در يك يأسى نسبت به آينده ى خود و جامعه اش دارد مى پوسد و چاره اى هم نمى بيند! چون بدون آن كه بخواهد از طريق وسوسه هاى شيطان، به نور پشت كرده است. در حال حاضر در صد زيادى از مردم اعم از مردم غرب يا مردم كشور خودمان نسبت به آينده ى خود در اضطرابند، در حالى كه وفاداران به انقلاب هرگز احساس بى آيندگى نمى كنند، زيرا مى دانند اين انقلاب جاى خود را در آينده ى تاريخ باز مى كند. بنده اگر بخواهم جهان را بدون «انقلاب اسلامى» ببينم تمام عالم را سياه مى بينم.
اسلام عزيز به عنوان هديه ى خدا در ظلمات آخرالزمان توسط بزرگ ترين پيامبرش يعنى حضرت محمّد (ص) به صحنه آمد، از آن طرف خداوند براى ادامه ى اسلام، امام معصومى را در غدير به مردم معرفى كرد تا اسلام در همان حالتِ حضورى و قدسى خود، خود را در دل تاريخ ادامه دهد، ولى حجاب سقيفه مانع ظهور آن اسلام شد و سپس با حاكميت بنى اميه كار به جايى رسيد كه لعنت بر امام معصوم يعنى على (ع) بر سر هر منبرى واجب گشت، چون شيطان مى ديد كه آينده ى تاريخ از آن حضورِ حضرت على (ع) و غدير است و لذا خواستند از اين طريق، على (ع) و غدير را از آينده ى تاريخ حذف كنند تا اسلامِ حضورى و قدسى را حذف كرده باشند و لذا با تمام اميد حتّى بر جسد مبارك سيدالشّهداء (ع) اسب راندند تا هيچ اثرى از سيدالشّهداء (ع) در آينده ى تاريخ نماند. پس از حجابِ ظلمانى بنى اميه، حجاب ظلمانى بنى عباس حاكم شد و همان كارى را كردند كه بنى اميه انجام دادند، اميدوار و دلخوش كه ديگر غدير تمام شد. ولى در عين ظهورِ كم و بيش تاريخى غدير، بالأخره در دل حاكميت ترك هاى عثمانى كه ظلمانى ترين حجاب غدير بودند، دولت صفوى ظهور كرد، كه يك نحوه بازگشت به غدير بود، هر چند شاه صفوى به جهت خودخواهى هايش تا حدّى حجاب بود، ولى كلّيت صفويه ظهور غدير شد و باز غدير در دل ظلمات جلو آمد تا آنجا كه در انقلاب مشروطه و در مجلس شوراى ملّى، مجتهدين بايد مشخص كنند كدام قانون ارزش اجرا دارد. باز ظلمات مدرنيته از طريق رضاخان خواست غدير را به حجاب ببرد، به طورى كه