صفحه ١٠٢

مى گوييم كه ارتباط با اين انقلاب به شما عالَم مى دهد و عالَمِ آينده را نيز تعيين مى كند. حالا اگر شما رسيديد به اين كه اين ها صحيح است، دنبال انقلاب راه مى افتيد، يعنى راه و چاه را از او مى گيريد و تكليف خود را تعيين مى كنيد و از نيست انگارى يا نيهيليسيم دوران آزاد مى شويد كه اين همان رسالتى است كه از كربلا شروع شد.
سؤال: شما از داستانى كه از «جبران خليل جبران» نقل كرديد، منظورتان چه بود؟ آيا منظورتان اين نبود كه: «ما آنچه در برخورد با اين انقلاب بايد مى گفتيم، گفتيم، ديگر چيزى نمانده است»؟
جواب: مى خواهم بگويم: از انقلاب اسلامى، به دنبال چيز برترى نباشيد، خودِ «انقلاب اسلامى» همان نورى است كه به دنبالش بوديد و نقطه ى انكشاف تمدن اسلامى است. مى خواهم بگويم شما بايد همين دستورهاى انقلاب را ادامه بدهيد، يعنى خودِ انقلاب دارد مى گويد كه: «من كى ام و چه كار مى توانم بكنم، دنبال من بياييد.»، چون اين خطر هست كه ما به سادگى از انقلاب بگذريم و به دنبال چيز ديگرى باشيم؛ مى گويند: طرف به جنگل رفته بود، گفت: «از بس درخت بود، جنگل را نديدم!» حالا گاهى از انقلاب، چيزى غير از شخصيت اصلى آن را مى خواهيم! در حالى كه همه ى زندگى در اين عالَم، ماندن در كنار انقلاب اسلامى است، پس بايد از همين انقلاب خيلى خوب استفاده كنيم. همين طور كه واقعاً بعضى ها كربلا را نمى توانند ببينند لذا مى خواهند براى كربلا كارى بكنند! ما بايد حواس مان باشد كربلا خودش يك حقيقت است كه توسط امامى معصوم و به نور اسلام و به كمك خدا تدوين شده است. انقلاب هم همين طور است، خودش يك حقيقت است و ريشه در دين دارد و يك فقيه بزرگ با اشراق خاصى كه برقلبش شده، آن حقيقت را بر اساس اين زمان شكل داده است. شما از اين چيزى كه هست خوب استفاده كنيد. اوّلين گام جهت استفاده از انقلاب، درست شناختن آن است و جايگاه تمدن زايى آن را كه در راستاى تمدن زايى شيعه است، بشناسيم و ريشه ى تاريخى آن را درست درك كنيم. مثال آن درختى را كه پس از چهل سال ميوه مى دهد و ما اگر در هر مرحله از رشددهى درخت كه به ميوه دادن آن كمك مى كند؛ باشيم، در همان حال در كنار ثمره هاى درخت هستيم، فراموش نكنيد.
سؤال: آيا مى شود اين طورى سؤال كرد كه: «ما چگونه بايد با انقلاب برخورد كنيم؟»