صفحه ٥٢

دارد. ثانياً؛ اين تئورى براى اداره ى جامعه ى بشرى عقلًا، قلباً و نقلًا جواب گوى عالى ترين اهداف بشرى است.
علّت اين كه يك تمدن سقوط مى كند، اين است كه پس از مدتى روشن مى شود تئورى هايش جواب گوى اهداف عاليه اى كه مدعى جواب گويى به آن ها بوده است، نمى باشد و در همين راستا چون تمدن غرب، برعكس ادعاهاى اوليه اش، نمى تواند اهداف عاليه ى بشر را براى بشر محقّق كند، حتماً سقوط مى كند. آن هايى هم كه پيش بينى سقوط تمدن غرب را كرده اند، بر اساس همين معيارها پيش بينى كرده اند. به عنوان مثال، مگر بشر نمى خواهد همه ى افراد جامعه نسبت به گفتار و قول شان وفادار باشند تا در عين آرامش روانى جامعه، امور اجتماعى مردم نيز سر و سامان داشته باشد؟! ولى واقعاً نمى شود چنين اخلاقى را در جامعه محقّق كرد، الّا اين كه يك امر مقدسى جامعه را كنترل كند و انسان ها يقين كنند اگر به تعهدشان پشت كردند در نظام هستى متضرر مى شوند، هر چند در يك مرحله از زندگى اجتماعى برنده شوند. گاهى مى بينيد طرف براى اين كه به شما اطمينان بدهد به تعهدش عمل مى كند به سبيل پدربزرگش قسم مى خورد! يا در خانواده هاى اشرافى محور قسم هايشان خاك پدربزرگشان است. خاك اين پدربزرگ مگر چقدر قدرت دارد كه بتواند در رويارويى با منافع مادّى، آن ها را كنترل كند، و چگونه اين انسان مى تواند بپذيرد اگر به قولش پشت كرد خاك پدربزرگش او را از كمالات بزرگ ترى ناكام مى كند؟! «1»
نبايد گفته شود چون امروزه جامعه ى بشرى آشفته شده است، پس ديگر نمى توان كارى كرد. بايد از خود پرسيد؛ «چرا آشفته شده است؟» وقتى فرهنگى آمد كه نتوانست جايگاه مقدسات را حفظ كند، چه چيز مى ماند كه جامعه را از آشفتگى نجات بدهد؟! در حال حاضر در مجموع در تمدن كنونى به طور جدّى آنگاه كه منافع مادى افراد در خطر باشد هيچ كس روى تعهداتش نمى ماند. آيا ريشه اش اين است كه چيز مقدسى نيست كه تعهدات را كنترل كند؟ يا همه به آن چيزى كه تعهدات را كنترل مى كند پشت كرده اند؟! اگر همه