صفحه ٢٦٨

مى شويم كه آن سيره و سخن حرفِ فطرت انسان ها است و فقط از آن طريق مى توانيم به تمدن پايدار و همه جانبه دست يابيم، تمدنى زندگى ساز كه همه ى نيازهاى انسانى را در همه ى ابعاد آن جواب مى دهد. حرف ما هم همين بود، اگر انسانِ معصوم مدّنظر ما نباشد و رجوع به اهل بيتِ عصمت و طهارت اراده ى اصلى جامعه نگردد، در اقداماتى كه انجام مى دهيم اعتماد لازم را نداريم تا با خاطر آسوده كارها را دنبال كنيم و اين نياز فطرى هر جامعه اى است. آقاى «منتسكيو» تلاش كرده است كه همه ى قوانين دينى و غيردينى را جمع كند و كتاب «روح القوانين» را تأليف نمايد. بشر از اين طريق به حوائجش نمى رسد؛ چون عمل به آن قوانين رجوع به سيره و سخن معصوم نيست و امثال آن كتاب ها نمى تواند به من اطمينان بدهد كه او درست برداشت كرده و برداشت هاى او ظهور نفس امّاره ى شخص او نيست. «1»
اين كه مى توان گفت امام خمينى «رحمة الله عليه» بنيان گذار حركتى هستند كه به تمدن اسلامى منجر مى شود، علت آن را بايد در روحيه ى متعادل و آزاد از افراط و تفريط ايشان دانست و اين كه نظام اسلامى را براساس همين روحيه كه ناشى از تربيت دينى است پايه گذارى مى كردند و جهت مى دادند و در اين جهت دهى شرايطى را پديد آورند كه انسان به جنبه هاى فطرى خود بيشتر نظر كند. در يك تمدن جامع شرايطى پديد مى آيد كه اگر انسان ها بخواهند به نفس امّاره شان جواب مثبت دهند روح زمانه به آن ها سخت مى گيرد و اساساً تصور اعمال گناه آلود راحت نباشد تا نوبت تصديق و انفعال و عمل پيش آيد و اين كه در يك تمدن- به جهت اهداف عاليه- شرايط جوابگويى به نفس امّاره آسان نباشد غير از اين است كه خود انسان در يك تصميم گيرى فردى به خودش سخت گيرى كند. يك وقت است مادرِ كودك به او مى گويد: «امشب نبايد غذا بخورى چون مريض مى شوى!» و بستر را طورى فراهم مى كند كه غذايى در دسترس نيست، تحمل اين دستور براى كودك ممكن است چون شرايط هم مطابق همان مصلحتى است كه شخص بايد طبق آن عمل كند، اين غير از اين است كه شما شخصاً تصميم مى گيريد به خودتان تحت عنوان رياضت آن شب غذا ندهيد. تمدن اسلامى و تعالى بخش طورى برنامه ريزى مى كند كه ابعاد متعالى انسان مورد غفلت قرار نمى گيرد بدون