صفحه ٢٢٨

جهت روحانى نداشته باشد، «1» آن علم، صورت نفس امّاره را به بازار مى آورد. ما وقتى بحث از علم مكانيك مى كنيم، در ابتدا ممكن است اين طور تصور شود كه «علم مكانيك» به خودى خود مثل علم رياضى، يك علم است، درحالى كه اين طور نيست! «مكانيك» عبارت است از «تفكر رياضى»، به اضافه ى نگاهى خاص به قواعد طبيعت جهت تسخير هر چه بيشتر آن. چنانچه دقت بفرمائيد در دل علم «مكانيك»، يك «ميل» خوابيده است. اما در دل رياضيات، ميل و جهت قلبى مطرح نيست.
به عنوان مثال خواجه نصير الدين طوسى «رحمة الله عليه» را ببينيد كه با همين رياضيات و محاسبات فوق العاده دقيق، رصدخانه ى «مراغه» را مى سازد. وقتى به رصدخانه ى «مراغه» مى رويد، مى بينيد قواعد رياضى كه شما در مكانيك به كار برده ايد، خيلى خوب رعايت شده است، اما طورى از آن ها استفاده شده و جهت داده شده كه هيچ ضربه اى به طبيعت نزده او در عين رعايت آن قوانين، با طبيعت تعامل كرده و رصدخانه را ساخته است. موضوع علم مكانيك در مورد فيزيك هم مطرح است، «فيزيك» از يك منظر همان قوانين منظم طبيعت است، ولى با رويكردى كه فرهنگ مدرنيته به عالم دارد. اما آيا در رصدخانه ى «مراغه» قوانين فيزيك و مكانيك به معناى جديد آن به كار رفته است؟ مسلّم نه، چون جهتى كه در فيزيك جديد مطرح است و نگاهى كه در آن نهفته است در نگاه علماى گذشته نبوده است، برخورد آن ها با طبيعت با برخورد اين ها اساساً متفاوت است.
اميرالمؤمنين (ع) مى فرمايند: «كَمْ مِنْ عَقْلٍ اسيرٍ تَحْتَ هَوي اميرٍ!»؛ «2» چه بسيار عقلى كه زير حاكميت هوس اسير است و قلبِ هوس آلود بر آن عقل فرمان مى دهد. «رياضيات» عقل است، اما اگر هوس به ميان آمد، همين رياضيات را به علمى تبديل مى كند كه بر طبيعت سلطه پيدا