صفحه ١١٣

 بسم الله الرحمن الرحيم 

در جلسه ى قبل، ابتدا روشن شد انسان از نظر ساختار شخصى، طورى است كه وقتى بخواهد به نحو كامل نيازهايش را برآورده كند، بايد به زندگى اجتماعى روى آورد و اجتماع هم وقتى حوائج انسانى را درست و كامل برآورده مى كند كه داراى قانون باشد و آن قانون نيز بايد منشأ قدسى داشته و از طرف خالق عالَم و آدم براى بشريت فرستاده شده باشد تا جوابگوى همه ى ابعاد بشر گردد.
سپس بحث شد كه غرب جديد خواست بدون قوانين قدسى زندگى اجتماعى خود را اداره كند، در نتيجه گرفتار بحران وضع كنونى شد. صحبت مان به اين جا رسيد كه بايد مواظب بود تكنيك غرب ما را مقهور خود نكند، چراكه غرب جديد- كه فرهنگ بريده از عالم قدس است- خود را پشت تكنيك پنهان كرده است، و از طرفى تكنيكِ موجود، برخاسته از همان فرهنگى است كه غرب براى خود انتخاب كرده و لذا رسيديم به اين نكته كه هر تمدنى فرهنگ و ابزار مخصوص به خود را مى سازد و استفاده از آن ابزارها، ناخودآگاه فرهنگ مخصوص به خود را به همراه خواهد داشت.
سپس بحثِ رمزِ بقاء تمدن ها مطرح شد و خصوصيات وَهم زده ى تمدن غربى مورد بحث قرار گرفت كه در اثر همين وَهم زدگى مخصوص به خود، مقابل قداست هاى الهى مى ايستد و عرض شد همين موضوع عامل هلاكت آن تمدن خواهد بود و آنچه در نهايت در تاريخ مى ماند تمدن دينى است با قرائتى كه تشيع از اسلام دارد، و انقلاب اسلامى شروع و طلوع آن تمّدن است و افت و خيزهاى اجرايى نبايد ما را از جايگاه تاريخى انقلاب اسلامى غافل كند و از جهت گيرى آن به سوى تمدن اسلامى نااميد نمايد، تمدنى كه ابعاد پنهان طبيعت را به انكشاف مى كشاند.
عنايت فرموديد كه فرهنگ ها و تمدن ها، مابازاء خارجى انديشه ى انسان ها هستند و متوجه آرمان ها و ايدآل هاى انسان هايى هستند كه آن تمدن را ساخته اند. همان طور كه در تمدن