صفحه ٥٨

بعضى ها در مقابل فراز و نشيب هاى انقلاب اسلامى هيچ خسته نمى شوند و يأسى به خود راه نمى دهند! همين طور ساده نيست، متوجّه اصولى شده اند كه مطابق آن اصول به ثمر رسيدن اهداف اين انقلاب را حتمى مى دانند و هر قدمى كه در راستاى انقلاب اسلامى بردارند، آن را قدمى پايدار مى شناسند. اين كه بعضى ها خسته مى شوند، براى اين است كه نمى دانند، تمدن اسلامى يعنى چه، و چرا حكومت اسلامى حتماً مى ماند؟ و چرا حتماً به تمدن اسلامى ختم مى شود؟ و چرا حتماً جهان را تحت تأثير خود قرارمى دهد؟ علت اين ها را نمى دانند و لذا خسته مى شوند. موضوع ظهور تمدن اسلامى، مثل اصول طبيعى اين عالم است؛ قانون ارشميدس اگر صد سال بعد هم ثابت شده بود، بالأخره ثابت مى شد. اين ها چيزى نيست كه با هوس ما آمده باشد و با هوس ما برود، اين ها قواعد و سنن عالَم است. «1» شما قواعد رياضى عالم را با قواعد عقلى و فلسفى مقايسه كنيد؛ قواعد عقلى و فلسفى خيلى محكم تر است. مثلًا اگر اين ديوار قائمه باشد بيشترين نيرو را تحمل مى كند، و اگر يك مقدار كج باشد بالاخره باز كمى نيرو تحمل مى كند. يعنى يك مقدار خلاف قوانين رياضى هم مى شود زندگى كرد، ولى شما خلاف عقل تان نمى توانيد زندگى كنيد. جامعه به ميزانى كه از قواعد عقلى منحرف شود، به نتيجه اى كه بايد برسد، نمى رسد. اما يك ديوار اگر هم كمى كج باشد، به نتيجه اى كه ما براى آن در نظر گرفته ايم مثل نگه داشتن سقف دست مى يابيم. پايدارماندن تمدن ها قضيه شان به شكل ديگرى است، چون تمدن ها شكل مى گيرند تا ابعاد همه جانبه ى انسان ها را جواب دهند و اگر از اين كار باز بمانند، فلسفه ى وجودى شان را از دست مى دهند، به همين جهت ليبرال دموكراسى با آن همه شور و توان اوّليه، امروزه يك تئورى شكست خورده است، چون در جواب گويى به بسيارى از ابعاد انسان ها معطل مانده و تنها آنچه كه در جواب گويى همه ى ابعاد بشر در صحنه است، اسلامِ شيعى است.