صفحه ٤٤٢

شبهات نمود و نظر را به مفاهيم حقايق انداخت و آن را مقدمه قرار داد تا با اسلام واقعى تاريخ سازى كنيم و نسبت انسان را با خدا به نسبت عابد و معبود تبديل نماييم و اين يعنى ايمان به راه انبياء و اولياء، راهى كه بشرِ سرخورده از مدرنيته به دنبال آن است، و اين همان اسلامِ تشيع انقلابى امام خمينى «رحمة الله عليه» است. نبايد بگذاريم، چيز ديگرى به بشر ارائه شود و خداگونگى انسان جاى بندگى او را بگيرد كه اين به هر نام و عنوانى مطرح شود مقابله با راه پيامبران (عليهم السلام) است، دولت حقيقى بندگى خدا است كه گفت:

         دانى كه چيست دولت؟ ديدار يار ديدن             در كوى او گدايى بر خسروى گزيدن 

انقلاب حقيقى، انقلابى است كه بشر را از خداگونگى به بندگى خدا دعوت كند و از اين طريق نهضت انبياء را از حجاب تاريخى خارج نمايد و حرّيت به معنى آزادى از نفس امّاره را به آزادى نفس امّاره تغيير جهت ندهد. وقتى بشر از خداگونگى به بندگى خدا تغيير جهت داد روز به روز بر تعداد صالحين افزوده مى شود و شرايط تحقق تمدن اسلامى فراهم مى گردد و ديگر نمى شود بشرى را كه مى خواهد از نفس امّاره آزاد شود طورى راهبرى كرد كه باز معبودش همان نفس امّاره شود، ديگر:

         زخانقاه به ميخانه مى رود حافظ             مگر زمستى زهد و ريا به هوش آيد

در اين حال جمع عقل و شريعت و عشق در ميان است، نه تنها از غرب زدگى و يونان زدگى رهايى يافته، از ديندارى يك بُعدى و از فرشته ى بى عشق نيز فاصله گرفته، به عالى ترين نحوه ى ديندارى نزديك شده، و پس از سال ها كه سير تاريخ از حق به سوى باطل بود، سير از باطل به سوى حق رخ مى نماياند و جلو مى رود، با انقلاب اسلامى «تعالى» به سراغ ما آمده و آرام آرام «تعالى از باطل به سوى حق» جاى خود را در مناسبات بشر باز مى كند، فرهنگ انتظار ظهور كرده إن شاءالله به خودِ ظهور منجر خواهد شد.

 «والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته»