صفحه ٤٣٨

گوهر تمدن اسلامى مى گويند اگر علماء اسلامى دين خود را با علوم غربى هماهنگى نكنند، دچار قبض شده و توانايى خود را از دست مى دهند. شما تجربه كرديد كه ما بعد از جنگ خواستيم توسعه و بازسازى را به روش غربى ادامه دهيم و عملًا جامعه ى خود را در افقى قرار داديم كه همراه آن توسعه ى انفعالى، بى عدالتى ها، ارتشاء و فسادِ اخلاقى و تدبير دنيادارى، همه و همه جاى معنويت و فضائل اخلاقى را گرفت، غافل از اين كه رويكرد به غرب نه تنها ما را به غرب نمى رساند بلكه غرب زدگى منفعل نصيب ما مى شود و باز متأسفانه بدون آن كه متوجه باشيم مى خواهيم با نزديكى به غرب، تمدن اسلامى به پا كنيم، بدون آن كه بدانيم در آن صورت زمينه را براى تصرف هرچه بيشتر غرب در ذهن ها و دل هاى افراد جامعه فراهم مى كنيم.
5- در تمدن اسلامى كه عرصه ى فعاليت ها بيشتر معطوف به عالَم گسترده ى معنويت است، اگر بناى باشكوهى هم ساخته شود، اولًا: آن بنا حكايت احوالات قدسى معمار آن است و عملًا احوالات معنوى خود را در عالم خارج متعيَّن مى كند، و در همان حال هم در عالم معنوى گسترده ى خود دارد سير مى كند. ثانياً: وقتى كسى به آن بنا مى نگرد عملًا به عالم قدس و عالم معنا منتقل مى شود و به تماشاى حُسن و جمال ازلى مشغول مى گردد زيرا كه آن معمار عالم صنع را تبديل به پرتو حسن الهى نموده است. پس آثار تمدن اسلامى با معنا و مقصود ديگرى ظاهر مى شود و اين غير از آثارى است كه پادشاهان براى ارضاى خودخواهى نفس امّاره شان به پا كرده اند. ثالثاً: آن استاد معمارى كه احوالات قدسى خود را در صورت بنايى باشكوه متعيَّن مى كند سعى دارد در ساختن آن اثر مشغول دنيا و ابزارهاى آن نشود و يا خراشى بر چهره ى طبيعت نيندازد و لذا با طبيعى ترين مصالح آن بنا را به پا مى كند و اين غير از روح و روحيه اى است كه با آن روحيه، آسمان خراش ها بنا مى شود و يا مهندسين مدرن به صورت تقليدى بناهاى اسلامى بنا مى كنند، به همين جهت هم آن بناها نمى توانند انسان را به ساحت قرب نزديك كنند و كسى كه قرب و حضور را مى شناسد از ماندن در اين نوع بناها در عذاب است، چون احساس مى كند اين نوع بناها در به حجاب بردن انسان از عالم قدس، از بقيه ى حجاب هاى عالم غليظتراند، همان طور كه منافق از كافر بدتر است و بيشتر و به نحو مرموزانه