صفحه ٤٣٢

بود، و به همين جهت داروها و دستورالعمل ها طورى تجويز مى شد تا براى نفسِ انسان زمينه ى تأثيرگذارى بر بدن فراهم شود، «پرهيز» و «داروهاى تلخ» در اين راستا نقش عمده اى دارد، و عملًا پزشكى سنتى حتى اگر منكر تجرد روح بود، از نور نفس ناطقه در درمان بدن استفاده مى كرد، منتها به همان اندازه كه ايمان در ميان باشد، امكان كنترل هوس ها بهتر فراهم مى شود و پرهيز با موفقيت بيشترى انجام مى شود. همچنان كه مستحضريد رسول خدا (ص) فرمودند: «الْمِعْدَةُ بَيتُ كُلِّ داءٍ وَالْحِمْيةُ رَأسُ كُلِّ دَواءِ»؛ «1» معده خانه ى همه ى بيمارى ها و پرهيزْ رأس همه ى داروها و درمان ها است. حال وقتى بخواهيم پرهيز را بر بدن خود تحميل كنيم اگر قوه ى وَهميه را با نور ايمان كنترل ننماييم، ادامه ى آن پرهيز با موفقيت همراه نخواهد بود، ولى در هر حال چون فرهنگ گذشته پذيرفته بود پرهيز جزء اصلى درمان است، طب سنتى به موفقيت هاى خوبى دست مى يافت. در حالى كه در افق طب جديد چيزى به نام پرهيز مطرح نيست، بلكه بيشتر به اميد داروهاى شيميايى و جراحى مى خواهد اراده ى خود را بر عكس العمل طبيعى بدن اعمال كند، عين آنچه با نيروى تكنولوژى مى خواهد با طبيعت انجام دهد. اگر مى بينيد ملل دنيا نوع طبابت سنتى خود را رها كردند و روش طب غربى را پذيرفتند، چون اين روش با نفس امّاره شان بهتر هماهنگى دارد. به عبارت ديگر اول ملت ها از حالت هاى معنوى خود فاصله گرفتند، و بصيرت حكيمانه ى خود را از دست دادند، سپس بدون آن كه ضعف هاى تمدن غربى و طب جديد را ببينند، از آن استقبال كردند و با پذيرفتن مبانى فكر غربى انتخاب هاى جديدى را دنبال نمودند. پيشنهادهاى حكيمانه براى انسانى پذيرفتنى است كه به دنبال آرامش روح است و بستر چنين آرامشى توسط نور ايمان حاصل مى شود، در آن شرايط؛ اولا: هوس چندان ميدان دار نيست كه بيمارى هاى گوناگون پديد آيد. ثانياً: روح آنچنان قدرت دارد كه درد را تحمل كند تا داروهاى طبيعى آرام آرام تأثير خود را ايجادكنند. بشرِ عجولِ هوس زده از آمپول استقبال مى كند زيرا سريعاً درد را پنهان مى نمايد و قواى اخطاردهنده ى نظام حياتى بشر را به خطا مى اندازد، نگران مشكلات بعدى هم نيست، چون اميد دارد مشكلات بعدى را نيز با آمپول ديگرى درمان كند. پس مى توان نكته اى را كه در اول جلسه طرح كرديم در اينجا نيز