صفحه ٤٢٧

«عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ إِلَيْكُمْ وَ عَلَيْكُمُ التَّفَرُّع»؛ «1» يعنى وظيفه ى ما است كه اصول را به شما بگوئيم و بر شما است كه در حواشى آن سير كنيد و تدبّر نمائيد. همه ى اين ها نشان مى دهد كه بستر اصلى را خدا و رسول (ص) و ائمه (عليهم السلام) طرح مى كنند و جزئيات و كاربردى كردن آن را برعهده ى عقل مؤمنين و اجتهاد آن ها قرار داده اند. مثلًا ما را موظف كرده اند كه به طبيعت احترام بگذاريم و چون طبيعت توسط خداى حكيم خلق شده نبايد با نظام طبيعت مقابله كرد ولى بايد استعدادهاى آن را كشف نمود، نمونه ى آن حفر قنات است كه بدون مقابله با طبيعت، جريان آبِ بسترهاى زيرزمينى را به طرف دشت جارى مى كنيم. پس اين تصور كه نبايد هيچ ابزارى علاوه بر آنچه زمان رسول خدا (ص) و يا ائمه (عليهم السلام) بوده، پديد آوريم و فكر كنيم اين همان مُحْدَثاتِ امور است صحيح نمى باشد چون محدثات امور يعنى كارى كه مقابل سنت طبيعت باشد و يا مقابل بسترى قرار گيريم كه خدا و اولياء خدا طرح كرده اند و البته ما هم معتقديم فرهنگ غربى هم مقابل سنت طبيعت است و هم مقابل بسترى كه انبياء و اولياء طرح كرده اند.
همان طور كه در جلسات گذشته و كتب مربوط به اين مباحث «2» عرض شد؛ بحران هاى موجودِ حاصل شده توسط فرهنگ غرب علت هاى بسيارى دارد كه همه را مى توان در يك چيز خلاصه كرد و آن عبارت است از جدايى عالم كثرت از عالم احدى، و چنانچه اين بستر رعايت شود عقل بشر مى تواند طبيعت را به انكشاف بكشاند و در يك تعامل متقابل بهره هاى زيادى از آن ببرد و اين بدين معنى نيست كه عقل بشر براى آينده ى زندگى خود طرحى نمى تواند داشته باشد و صرفاً بايد به آنچه از گذشته و در زمان انبياء و اولياء بوده است بسنده كند.
بنده در جلسات قبل در رابطه با اين كه ابزارسازى ذاتى انسان است، عرايضى مطرح كردم و عرض شد بر اساس همان استعداد است كه روح شما در دوره ى جنينى اعضاء بدن شما را مى سازد، حتى پرده ى قرنيه اى كه از حرير نازك تر است براى چشم خود به وجود مى آورد، حال همان روح و روحيه را در زندگى دنيايى به كار مى گيرد و با آمادگى براى پذيرش