صفحه ٥٤

كه شيفتگى به غرب در كشور ما رخ داد، غرب زدگى پديد نمى آمد «1». يك ايل فاتح را چيزى جز ثروت و شهوت ارضاء نمى كند، اگر يك خانى را خواستيد به طرف خودتان جذب كنيد كافى است وسايل شهوت او را برايش فراهم كنيد، بعد مى توانيد منطقه ى تحت حاكميت او را در اختيار بگيريد. خان با خيالاتش زندگى مى كند، مثل لات ها و چاقوكش ها، اين ها همه شان همين طورى اند. اروپايى ها به همين جهت در زمان قاجار توانستند تأثيرگذار باشند، در زمان شاه اسماعيل صفوى هم اين ها به ايران آمدند، امّا ايرانى ها جاى پاى آن ها را هم آب كشيدند. در آن زمان پايتخت ايران قزوين بود، از تهران تا قزوين مردم مواظب بودند چيزى با اروپايى هاى نجس برخورد نكند و چون مردم در زمان صفويه در حيات دينى بهترى به سر مى بردند، غرب نتوانست از نظر فرهنگى تأثيرگذار باشد.
در جواب سؤال جنابعالى مى خواهم عرض كنم: نمى توان گفت يك تمدنى مثل تمدن غرب صرفاً از طريق علم و يا ابزار تأثيرگذار مى شود، بلكه بايد جامعه اى هم كه تمدنى را مى پذيرد يك سنخيتى با آن داشته باشد، چون علم و ابزارهاى آن تمدن مربوط به روح و عقل آن تمدن است، اگر روح آن تمدن با جامعه اى كه مى خواهد آن را تحت تأثير خود قرار دهد، همخوانى داشت قابل پذيرش مى شود، حال آن پذيرش براى بعضى ممكن است از طريق علم پيش بيايد و به صرف خواندنِ علوم غربى آن علوم را متذكر عالَمى بدانند كه مطلوب آن هاست و لذا از نظر فكرى غرب زده شوند و براى بعضى ممكن است حالت پذيرش از طريق ابزارها پيش بيايد و با استفاده از ابزارهاى آن تمدن وارد عالمى شوند كه آن ابزارها براى آن عالَم ساخته شده و با استفاده از آن ها غرب زده شوند، و بعضى هم ممكن است از هر دو راهِ علم و تكنيك جذب غرب شوند. عمده آن است كه آن جامعه در غرب زدگى خود يك نحوه هم افقى با تمدن غربى در خود احساس كند كه براى تبيين موضوع و تقدم و تأخر عالم غربى و پذيرش تكنيكِ آن به بحث بيشترى نياز داريم. به عنوان مثال؛ اگر روى فرهنگ ژاپن و مذهب شينتوى آن ها مطالعه كنيد، «2» ريشه ى شيفتگى آن ها نسبت به تكنولوژى غرب تا حدّى روشن