صفحه ٤٢٤

فنونى كه نقش سامان بخشى و تدارك حيات مادى انسان را برعهده دارند، وَحى الهى است و انبياء آموزگاران اين فنون به انسان بوده اند ...» «1»
ايشان تأكيد مى كنند نه تنها در امور كلى، حتى در جزئيات، معاش انسان توسط خداوند و با وَحى سامان داده شده است و براى اثبات سخن خود شواهدى از آيات و روايات مى آورند حاكى از آن كه نام داروها و درختان و آموختن خط و لغات و نساجى و كشاورزى و نجوم و طب و همه و همه توسط پيامبران و به وحى الهى براى بشر آمده است و مى گويند اگر بشر در همان بستر قرار مى گرفت به تمدن مطلوب خود دست مى يافت و تمدن جديد با خارج شدن از آن آموزه ها عملًا بشريت را از آن علم محروم و گرفتار زحمات طاقت فرساى امروزى نمود. و در رابطه با نفى مدرنيته و تكنيك هاى مربوط به آن از روايتى استفاده مى كنند، كه رسول خدا (ص) فرموده اند: «شَرّالْامُورِ مُحْدَثاتُها»؛ «2» بدترين امور، امور جديد است و يا از قول اميرالمؤمنين (ع) شاهد مى آورند كه حضرت فرمودند: «انَّ عَوازِمَ اْلُامُورِ افْضَلُها وَ انَّ مُحْدَثاتِها شِرارُها»؛ «3» افضل امور، ثابت ها و ديرينه ها هستند و بدترين آن ها، جديدها هستند. حال سؤال ما اين است؛ چه اندازه بايد اين نظريه را پذيرفت و طبق نظر ايشان نقش بشر در تحقيقات علمى نسبت به طبيعت تا كجاست؟
جواب: موضوع را بايد در زواياى مختلف مورد بررسى قرار داد، از يك زاويه، كه ايشان هم بر آن تأكيد دارند روحيه ى تغيير نظام خلقت است كه يك روح شيطانى است. قرآن در رابطه با توهّم زدگى، سخن شيطان را به عنوان يك تفكر منفى چنين مطرح مى فرمايد كه شيطان گفت: «وَ لأُضِلَّنَّهُمْ وَ لأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذَانَ الأَنْعَامِ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ» «4» من انسان ها را نسبت به اهداف حقيقى شان غافل مى كنم و آرزوهاى دروغ و وَهمى را در خيال آن ها رشد مى دهم، و امرشان مى كنم كه گوش هاى چهارپايان را سوراخ كنند و تحريكشان مى كنم تا خلقت خدا را تغيير دهند.