تدريج سخت گيرى ها را كنار مى گذارند تا جايى كه آرام آرام فرهنگ معاشرت دينى تغيير مى كند و فرهنگ معاشرت جديدى به جاى آن ظاهر مى شود و بالتّبع ارزش هاى خاصى مناسب آن نوع معاشرت به وجود مى آيد، زيرا در ساختمانى كه آشپزخانه ى آن اپن است و يك سالن براى پذيرايى دارد افراد نمى توانند در يك حالت طبيعى حجاب خود را به راحتى رعايت كنند و حجاب حالت تحميلى به خود مى گيرد، در آن فضا تدريجاً خداپرستى ضعيف مى شود. همين حالت در مدل شهرسازى هست، اعم از مدل صنعتى آن و يا ادارى. و امّا اگر بخواهيم در معمارى، بستر عبوديت الهى حفظ شود نوع ساختمان ها شكل ديگرى به خود مى گيرند به طورى كه در فضاى آن ساختمان به صورت طبيعى زنان و مردانِ نامحرم در دو محل اسكان داده مى شوند و حياى فطرى بين زنان و مردانِ غريبه پاس داشته مى شود در نتيجه عبوديت به عنوان يك ارزشِ دينى بستر خود را مى يابد و به طور طبيعى به عنوان يك ارزش پذيرفته مى شود. در چنين حالتى بدون آن كه چيزى به كسى تحميل شود، تدريجاً بستر اقامه ى دستورات حق فراهم مى گردد و خداپرستى بدون جبرِ فيزيكى تسهيل مى شود و تحرك اجتماعى به گونه اى مهندسى مى گرددكه همان ارزش هاى الهى مبناى تحرّك اجتماعى قرار مى گيرند و محيط شهر و خانه، براساس فطرت انسان سازماندهى مى شودكه پايدار و اصيل است، و روحِ هم گرايى و هم زبانى در صحنه ى مراوده بين انسان ها جارى است.
معمارى مدرن مثل خودِ مدرنيته نه ريشه ى فطرى دارد و نه ريشه ى قدسى، و وقتى با معمارى سنتى مقايسه مى كنيد به راحتى احساس مى شود هيچ حرف و نقشى در ذات انسانى ما نخواهد داشت. انسانى كه خودنمايى بر روانش غالب شد، گرفتار مد مى شود، به آن معنى كه با هيچ چيزِ پايدارى مرتبط نيست، و همين روحيه ى مدگرايى در ساختمان سازى سرايت مى كند و لذا آرامش و سكنى گزيدن كه مقصد اصلى حضور در خانه ها بود از دست مى رود. البته عهد انسان با عالم قدس مانع دلبستن هميشگى به مدرنيته و معمارى پديد آمده توسط آن فرهنگ مى باشد. خانه هاى جديد نه محل آرامش است و نه محل آسايش، در چنين وضعى كه عموماً افرادِ خانواده مزاحم همديگرند، روز به روز از همديگر فاصله مى گيرند و سعى مى كنند با افراد بيگانه بيشتر آشنا شوند، شخصى مى گفت: «با محروم شدن كودكان از حيات خانه، آن ها به محروميت از حياتِ زندگى نزديك تر شده اند». حتى كار به جايى رسيده كه
تمدن زایی شیعه
بازگشت به ظرائف عالَم وجود