صفحه ٤٠٧

جهت گيرى آن در راستاى ارضاى نفس امّاره، توسط فرانسيس بيكن پايه گذارى شد «1» و هنوز در همان مسير ادامه دارد، و با توجه به همين نكته نمى توان گفت: «علم مكانيك يا فيزيك صرفاً يك كار محاسباتى بر روى طبيعت است براى آن كه بخواهد تمام ابعاد واقعيت را با همه ى ظرائفى كه لازم است بيابد» بلكه گرايشِ سلطه بر طبيعت است. عالمان به اين علم نسبت به درك حقيقت محجوب شده اند، پس بهتر است بگوئيم علومى مثل فيزيك و مكانيك يك فرهنگ است و نه يك علم، چون با انگيزه اى غير از كشف سنن عالم حركت مى كند و لذا بيش از آن كه بخواهد با عالَم هماهنگ شود، تلاش مى كند عالَم را با ميل هاى خود هماهنگ كند. اساساً علمى كه جهت ساختن ابزارها به صحنه مى آيد، علم جهت دارى است، منتها يك وقت در عين رعايت ظرائفِ عالم و با تعامل روحانى با طبيعت آن ابزارها را مى سازد، يك وقت در عين غفلت از ظرائفِ عالم بنا دارد هر چه بيشتر طبيعت را سركوب كند.
ملاحظه فرموديد كه «علم» عين كشف واقعيات است ولى علم مكانيك و فيزيك با اين تعريفى كه براى علم مى شناسيم وارد تعريف علم نمى شوند، هرچند از بعضى از قواعد و قوانين عالمِ خارج از ذهن براى اهداف خود بهره برده اند، و به عبارت ديگر آنچه را كه براى اهداف خود از طبيعت مى خواسته اند ببينند، ديده اند، واين نوع ديدن، كشف واقعيات به صِرف نظر به واقعيات نيست و لذا از يافتن چهره هاى ظريف واقعيت محجوب است و با چنين منظرِ به حجاب رفته اى، ابزارهايش را ساخته است، اين ابزارها نمى تواند به ساختن تمدنى منجر شود كه لازم است بسيارى از چيزهاى ديگر عالم وجود را ببيند.
موتور پمپ كه جهت بالاكشيدن آب از عمق زمين ساخته شده، سراسر در منظرى پديد آمده كه بسيارى از چيزها در آن منظر ديده نشده است و در هر جا هم به كار رود طورى عمل مى كند كه رعايت خيلى از چيزها را نمى كند، هر چند فكرى كه آن را ساخته متوجه قواعد رياضى و بعضى از قوانين طبيعت بوده و مى داند با چه نيرويى مى توان آب را از سفره هاى زير زمينى با حركت پروانه ها به بالا سوق دهد. ولى اگر همين محاسبات را كسى به كار مى برد كه به قواعد و سنت هاى ظريف عالَم آگاهى داشت، مسلّم نمى توانست چشم خود را از رعايت