صفحه ٣٩٣

مسلّم تفكر فلسفى نوعى از تفكر است كه هرگز نبايد صرفا از پنجره ى آن تفكر به قرآن نگريست، ولى تفكر فلسفى را نبايد مقابل تفكر قرآنى قرار داد. مثل اين كه نبايد تفكر رياضى را مقابل تفكر قرآنى قرار دهيم زيرا ما براى بهره مندى از قرآن نيازمند تفكر رياضى نيز هستيم تا نه تنها در آيات ارث تدبّر كنيم، بلكه نظر رياضى گونه ى آيات را نيز درك كنيم. اشكال گاليله اين بود كه مى خواست تمام كتاب مقدس را از زاويه ى تفكر رياضى بنگرد و همه ى آن كتاب را محاسبه پذير كند. در مورد تفكر فلسفى به عنوان يكى از ساحت هاى بشر، عنايت داشته باشيد كه شما به صورت حضورى متوجه رابطه ى بين ذات خود و اراده ى خود مى شويد ولى همين كه به آن احساس فكر كرديد و از آن ها رابطه ى ايجادكنندگى و ايجادشوندگى انتزاع نموديد، وارد ساحت تفكر فلسفى شديد و موضوع علت و معلول را در انديشه ى خود وارد نموديد، به همين جهت است كه بايد گفت تفكر فلسفى وجهى از تفكر انسانى است و نمى توان آن را ناديده گرفت و يا با آن به خصومت برخاست.
سؤال: چنانچه ممكن است چگونگى نگرش به قرآن از پنجره ى فلسفه را بيشتر توضيح دهيد.
جواب: بيشتر به اين نكته توجه كنيد كه عرض شد «ساحتى از ساحات بشر تفكر انتزاعى يا تفكر فلسفى است» پس وقتى مى خواهد در رابطه با موضوعى فكر كند از زاويه ى تفكر فلسفى نيز به آن موضوع فكر مى كند. در مورد قرآن از آن جهت كه يك حقيقت قلبى است و كشف تامّ محمدى (ص) است بايد رويكرد انسان به آن قلبى باشد و به اندازه اى كه انسان خود را از اخلاق رذيله و عقايد فاسده طاهر كرده باشد مى تواند با آن حقيقت تماس بگيرد و به همين جهت است كه مى فرمايد: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» حقيقت قرآن يك حقيقت بلندمرتبه اى است در نوشته اى كه از نگاه انسان هاى غير تزكيه شده دور است، و نمى توانند به آن دسترسى پيدا كنند مگر مطهرون. ولى پس از آن كه با علم حضورى متوجه انوار قرآنى شد، همين كه خواست به آن احساسِ قلبى بينديشد و از آن زاويه به قرآن بنگرد، وارد ساحتى شده كه در آن ساحت نسبت به «مفاهيم» آنچه با قلبِ مطهر خود دريافت كرده مى انديشد و اين ورود، ورود فلسفى است، همان طور كه نسبت به علت و معلول عرض شد كه ابتدا يك درك حضورى بين نفس انسان و اراده ى او واقع مى شود و سپس همان درك