صفحه ٢٨٩

بسم الله الرحمن الرحيم 

جمع بندى: در جلسات گذشته به سه نكته اشاره شد؛ يكى اين كه فرموديد: «شيعه قدرت تمدن سازى دارد» ديگر اين كه «محال است تمدن غير شيعه پايدار بماند» و سوم فرموديد: «بشر سال ها است در فضاى نابودى خود نفس مى كشد» و فرموديد: «اين سه موضوع از موضوعاتى است كه بايد به اندازه ى كافى مورد بحث و بررسى قرار گيرد.»
شما فرموديد: «علت سقوط يك تمدن اين است كه تئورى هايش جوابگوى اهداف عاليه ى انسان ها نيست و فرهنگ مدرنيته در راستاى همين نقطه ضعف به سقوط خود نزديك مى شود». بعد فرموديد: ديندارى فردگرايانه هيچ گاه مقصد اصلى بشر نيست، بلكه مقصد اصلى زندگى زمينى تمدن دينى است و در چنان شرايطى انسان ها به اهداف پايدار دست مى يابند و شيعه در حال حاضر تنها تفكرى است كه توان ساختن يك تمدن دينى به معنى واقعى كلمه را دارد كه در آن تمدن بتوان به اهداف پايدار دست يافت و نياز حقيقى بشر نيز همين مطلب است.
فرموديد: هيچ قوم و ملتى نيست كه طالب حاكميت انسان معصوم در تمام مناسبات خود نباشد، ولى تصور اكثر ملت ها اين است كه چنين چيزى موجود نيست و امكان تحقق آن در دنيا وجود ندارد، در حالى كه شيعه دلايل محكم و متقن دارد كه اوّلًا؛ جهان ظرفيت چنين شرايطى را دارد، ثانياً؛ چنين انسانى حى و حاضر است، بايد شرايط ظهور او را فراهم كرد و ما بايد در اين راستا حرفمان را به دنيا برسانيم و جهت دنيا را به اين سو معطوف داريم.
در رابطه با خصوصيات تمدن هاى غيرپايدار فرموديد: تمدنى كه بخواهد فقط نيازهاى حسّى و خيالى بشر را جواب دهد، توان پايدارى ندارد، زيرا اوّلًا؛ آن تمدن به بن بست مى رسد، ثانياً؛ مردم پس از مدتى به جهت عدم ارضاء ابعاد متعالى خود از آن روى مى گردانند، و تأكيد كرديد: «هوشيار باشيد شخصيت يك تمدن به ابزارهاى پيچيده نيست، بلكه به جواب دادن به همه ى ابعاد روحى و قلبى و جسمى انسان هاست و روشن شد كه بر اين مبنا فرهنگ غرب، در اوج داشتن ابزارهاى پيچيده، مسير سقوط خود را در پيش گرفته، و سنّت سقوط تمدن ها- اعم از تمدن فراعنه و تمدن غرب- در قاعده ى فوق نهفته است، زيرا تمدنى كه گرفتار جواب گويى به