صفحه ٢٨٠

بخواهند و جمهوريت و اسلاميت را يك حقيقت تفكيك ناپذير مى دانند»؛ اما به نظر مى رسد مشروعيت نظام اسلامى از جانب مردم نيست كه با نخواستن آن ها نظام از مشروعيت خارج شود، مشروعيت از طرف خداست و مقبوليت از جانب مردم است. امام حسين (ع) با اين كه ياران كمى داشتند، حاكميت يزيد را به رسميت نشناختند و قيام كردند، چون حاكميت يزيد را مشروع نمى دانستند.
جواب: همين طور كه فرموديد عرض بنده آن بود كه مردم اگر نظام اسلامى را نخواهند معصيت مى كنند، ولى بر فقيه و امام واجب نيست خود را بر مردم تحميل كند. قبل از روشن كردن اين موضوع عنايت داشته باشيد كه واژه ى «مشروعيت» امروزه ديگر فقط به آن معنى فقهى به كار نمى رود بلكه يك اصطلاح سياسى است. وقتى ما در اصطلاح فقهى مى گوييم اين عمل مشروع است به اين معنى است كه مطابق با حكم خداست. ولى در دهه هاى اخير واژه ى مشروعيت به معناى ديگرى وارد محاورات و ادبيات سياسى شده است و نبايد از معناى اخيرِ آن غفلت كرد. مثلًا مى گويند: «تمام نظام هاى دموكراسى مشروع اند»، معنى اين اصطلاح، غيرِ معنى آن اصطلاحى است كه ما در فقه به كار مى بريم. اين كه مى گويند: «اگر تعداد آراء كم شود، مشروعيت كم شده است»، بر اساس اصطلاح اخير است. براى اين كه معنى فقهى آن با معنى سياسى آن خلط نشود بهتر است بگوييم: «مشروعيت نظام، به اعتبار سياسى» تا با «مشروعيت نظام، به اعتبار فقهى» مخلوط نشود، در اين حالت مشروعيت سياسى به معنى مقبوليت و مشروعيت فقهى به معنى الهى بودن از همديگر تفكيك مى شوند.
اما در اصل موضوع هم بايد عنايت داشته باشيد كه آن عزيزانى كه معتقدند مشروعيت فقهى و شرعى ادامه ى نظام اسلامى به آن است كه مردم آن را بخواهند، حرف شان اين است كه همان طور كه نبايد نماز را به مردم تحميل كرد و بايد در خواندن آن آزاد باشند- هرچند اگر نخوانند معصيت كرده اند- نظام اسلامى هم نبايد به مردم تحميل شود. در مورد امام حسين (ع) هم خود ايشان واقعاً معتقد بودند كه رأى مردم با آن حضرت است و هزاران دعوت نامه براى حضرت فرستادند. فشار اموى ها و ديكتاتورى عبيدالله بن زياد رأى مردم را منكوب كرد. ما نمى توانيم در كلّ تاريخ شاهد بياوريم كه يك جا واقعاً مردم امام را نخواسته باشند و امام تلاش كنند كه حاكم بشوند. هميشه عكسش بوده است: شما ببينيد در حركت امام رضا (ع) از