صفحه ٢٥٧

غضب خداوند بر اهل زمين شديد گشت پس آن را تا سال صدوچهل به تأخير انداخت، پس شما را خبر داديم و شما خبر ما را نشر كرديد و پرده ى سرّ را افشاء نموديد، پس خداى تعالى آن را به تأخير انداخت و پس از آن در نزد ما وقت و زمانى براى آن قرار نداد، «يَمْحوالله ما يشاء و يُثْبِتُ وَ عِنْدهُ امُّ الْكتاب». «1» خداوند آنچه را خواست محو و يا پايدار مى دارد و اصل كتاب نزد اوست.
با همه ى اين احوال به نظر بنده نشانه هاى سقوط يك تمدن اين است كه اوّلًا؛ افراد آن جامعه به تمام معنا احساس كنند به آنچه كه در درون آن جامعه مى خواسته اند برسند، نرسيده اند، ثانياً؛ آنچه كه مى خواستند با به وجود آوردن آن تمدن از آن فراركنند با آن روبه رو شده اند. و قرآن از زواياى مختلف اين دو نكته را در تمدن مشركين گذشته يا حاكمان ظالم به ما نشان مى دهد و واقعاً بصيرت و حكمت فوق العاده اى نصيب انسان ها مى كند. اگر مردم در قرآن تدبر نكنند، خودشان گرفتارِ همان چيزى مى شوند كه ستمكاران گذشته گرفتار آن شدند، تعارف كه ندارد، افراد حق ندارند كه عبرت ها و تذكرات قرآن را ناديده بگيرند و انتظار داشته باشند به سلامت زندگى را طى كنند. رمز و راز سقوط تمدن ها براى كسى كه اهل تدبّر در قرآن نباشد، ملموس نيست و در نتيجه ضربه ى اين عدم تدبّر را مى خورد، زيرا با بودن قرآن، حجّت بر آدميان تمام شده است. مسائل را بايد با چشم قرآنى نگاه كرد؛ وقتى عقل و قلب انسان به كمك قرآن متذكر شود، آن رمز و رازها را مى بيند، متوجه مى شود اين تمدن ماندنى است و يا بر عكس؛ عوامل نابودى اش قوت گرفته است. انسان هاى بصير هيچ وقت منتظر نيستند كه چه موقع آمريكا سقوط مى كند، چون در پيشانى آمريكا سقوط را مى بينند، دنبال اين نيستند كه مرور زمان اين مطلب را اثبات كند، اين كه هنوز آمريكا مثل شوروى به هم نريخته، چون مأمور است كه با اين نحوه بودنش يك نوع حكمت و عبرت تاريخى را به بشريت نشان بدهد.
سؤال: آيا سقوط يك تمدن به اين معنا نيست كه خداوند با عوامل طبيعى مثل سيل و زلزله همه را نابود كند؟