صفحه ٢٤٤

سخت گرفتار تبليغات و دروغ هاى دشمن هستند، اگر ما تلاش كنيم كه به نحو درست و آرام آرام حرفمان را به آن ها برسانيم و گمشده شان را نشانشان بدهيم، حتماً ميل تحقق تمدن اسلامى كه در واقع شرايط جواب گويى به ميل فطرى است، در آن ها رشد مى كند. خدا به آن ها كمك مى كند تا بفهمند شرايطى را كه فعلًا در آن افتاده اند نمى خواهند، اين همه اعتراض به حركات آمريكا- به خصوص در جوانان دنيا، و بالأخص در جوانان كشورهاى اسلامى- نشان آن است كه ميل هاى اين جوانان در جستجوى راه ديگرى است ولى آن را نمى شناسند و آروزهاى خود را عملى نمى دانند. ما از طريق انقلاب اسلامى داريم به جهانِ طالب زندگى صحيح و سعادتمندانه مى گوييم ميل خود را بايد به سوى عالم قدس سير بدهيد. بشر عالم قدس را گم كرده است و وقتى هم بخواهد تصور كند كه ميل خود را از تمدن غربى بكَند، سرگردان مى شود، لذا مى گويد: «پس بگذار همين كه هست را داشته باشم». اگر مى بينيد انعكاس تنفّر از حركات دولت آمريكا در دنيا اينقدر وسيع است، به جهت اين است كه ميل گذار از وضع موجود در آن ها پديد آمده است ولى نمى دانند اين ميل را چه كار بكنند و به كدام سمت و سو جهت دهند! طرح «عالَمِ انسان دينى»، به او كمك مى كند كه بفهمد ميلش را به كجا بايد سوق دهد. «1» فكر نكنيد اين كار مشكلى است، همين كه فهميد ميلش را به كجا بايد سوق دهد، تكليفش را با تكنولوژى غرب يكسره مى كند.
اين كه انسان جايگاه فرهنگ مدرنيته و تكنولوژى مربوط به آن فرهنگ را درست بشناسد، نكته ى بسيار ارزشمندى است، چون در آن صورت تكليف خود را نسبت به حال و آينده ى آن فرهنگ و تكنولوژى مربوط به آن مى شناسد. افراد متدين عموماً احساساتشان نسبت به اشكالات غرب تحريك مى شود؛ اما نمى توانند تكليف خود را با آن فرهنگ معلوم كنند، زيرا بعضى از نويسندگان كه بايد از جهت فكرى مردم را راهنمايى كنند در راستاى عبور از غرب قلم نزده اند و مخاطبان خود را در اين امر به فكر وارد ننموده اند. حال اگر افرادى كه به دنبال كتب مذهبى هستند به جهت عدم طرح موضوعِ جايگاه فلسفى فرهنگ مدرنيته، توسط آن نويسندگان با اين مسئله روبه رو نشوند، نمى توانند جايگاه فرهنگ مدرنيته را در آينده ى جهان