صفحه ٢٤٢

شروع كنيم كه به غرب ميل كرديم، و به زندگى دينى و معنوى خود كه سرمايه ى بسيار بزرگ الهى ما است برگرديم. ما حتى تا دويست سال پيش، اهل معانى بوديم؛ يعنى ملت، روح دعاها را مى فهميد و با ابعاد متعالى آن، زندگى خود را شكل مى داد! فهم دعاهاى مطرح در فرهنگ تشيع در عين انس با ابعاد متعالى آن و جهانى فكركردن، كارى است كه بايد انجام دهيم. بنده خيلى حسرت مى خورم؛ كه چطور شد با آمدن فرهنگ غرب، كه به كوير مى ماند تا به زندگى، فرهنگ انس با دعا به عنوان روح زندگى- و نه صِرف خواندن براى ثواب- در زندگى ما گم شد؟! فعلًا آن دعاها با آن حالت حضورى اش، كه مى تواند قدرت دريافت جامعه را از عالم غيب پديد آورد، در روح زندگى ما حاضر نيست. اين نمونه اى از آن معنويت و ميلى است كه ما در شرايط تاريخى خود داشتيم و اوقات خود را با آن مى گذرانديم. با پيداشدن وسايل نقليه و وسايل ارتباط جديد، عملًا شهرها به همديگر نزديك شد و به يك اعتبار جهان كوچك گشت. يك مرتبه روحى به وجود آمد كه جاى روحِ يگانگى و خلوت انسان با خدا را گرفت، راه انسان ها به سوى آسمان تنگ شد و ميل هاى كاذبى جاى آن ميل هاى اصيل نشست و تنهايى ها و ارتباط با عالم غيب، آزاردهنده شد. قبل از اين كه ما و انديشمندان و علماى ما اقدامى براى معنوى كردن اين تنهايى بكنند، غرب براى همه ى جهان مطابق با فرهنگ خود اقدام لازم را انجام داد و فرهنگ خود را در خلأ شرايط جديد حاكم نمود و چون چهارصد سال است كه شرايط جديد با فرهنگ غربى همراه است بشر نمى تواند شرايط جديدى را منهاى فرهنگ غرب تصور كند.
حدود چهارصد سال پيش زمينه هايى فراهم شده بود كه جهان بايد تغيير مى كرد و پا در شرايط جديد مى گذاشت، با شرايطى كه از نظر فكرى، فلسفه ى صدرايى به وجود آورده بود، ما مى توانستيم در آن شرايط جديد آينده ى خود را بسازيم ولى نساختيم. باز شرايط تغيير جهان فراهم شده است و خداوند با پيروزى انقلاب اسلامى زمينه ى خوبى در اختيار ما گذارده است، اگر جهت خود را درست به سوى تمدن اسلامى قرار دهيم، گذشته را جبران خواهيم كرد، إن شاءالله.