صفحه ١٤

در ساماندهى نظام مدنى مخصوصِ به خود غافل گشتند. اين سلسله نوشتار درصدد تبيين اين غفلت و توجه به راه كارهاى تحقق تمدن اسلامى است.
انقلاب اسلامى عامل گذار از مدرنيته به تمدن اسلامى است و در اين راستا مسئوليت مضاعفى را بايد بر دوش خود احساس كرد كه آن اوّلًا؛ حفظ انقلاب اسلامى و ثانياً؛ سير و حركت انقلاب تا نقطه ى مطلوب يعنى تحقق تمدن اسلامى است.
4- همچنان كه ملاحظه مى فرماييد در جواب هاى استاد بنا بر اين است كه دريچه هاى دقيق و عميقى از فرهنگ مدرنيته از يك طرف و تمدن اسلامى از طرف ديگر در مقابل سؤال كنندگان گشوده شود كه موجب احاطه ى نسبتاً كاملى به آن دو بشود. زيرا تا جايگاه هستى شناسى فرهنگ مدرنيته درست روشن نشود انسان ها متوجه نيستند در ظلماتى قرار دارند كه راه به جايى نمى برند و از آن طرف اگر ذهن ها قانع نشود كه خداوند براى زندگى زمينى بشر راه كارى ارائه داده كه تمام ابعاد او شكوفا مى شود، نمى تواند عزم عبور از فرهنگ مدرنيته را در خود پديد آورد.
5- لازم به ذكر است كه اين مباحث در عين آن كه مى تواند جنبه ى مستقلى داشته باشد، نسبت به مباحث كتاب هاى «گزينش تكنولوژى از دريچه ى بينش توحيدى» و «علل تزلزل غرب» و «فرهنگ مدرنيته و توهّم» جنبه ى تكميلى دارد و جواب گوى سؤالاتى است كه با مطالعه ى كتاب هاى مذكور پيش مى آيد.
اميد است براى عزيزان با پيگيرى سؤال و جواب ها زمينه ى فكرى صحيحى در مبادى تصورى تمدن اسلامى و حكومت حضرت صاحب الأمر (عج) ايجاد شود. إن شاءالله 

گروه فرهنگى الميزان