صفحه ٢٠٧

حقّى است، غرب نمى تواند بر اساس اين بينش و روش پايدار بماند و از تعادل خارج نشود. همان طور كه ملاحظه مى كنيد جهت پنهان كردن ذات خود، واژه هاى مورد اطمينان بشر را به نفع خود مصادره مى كند، مثلًا آزادى را با آن همه حرمتى كه در بين اقوام و ملل دارد به خود نسبت مى دهد به اين اميد كه مى تواند به كمك اين تبليغات حيات خود را ادامه دهد، ولى با توجه به شرايطى كه الآن در دنيا و در خود غرب به وجودآمده، باطن اين فرهنگ در حال ظاهر شدن است و لذا شما هر روز در آن فرهنگ با بحران جديدى روبه رو هستيد، چه در خود غرب، و چه در كشورهايى كه غربى شده اند.
غرب مجبور است غير از اين غربى بشود كه اكنون هست، حال از دو حال بيرون نيست، يا هر چه بيشتر حسّى مى شود كه بحران خود را عميق تر خواهد كرد، چون با علت بيمارى نمى توان بيمارى را درمان كرد و به جهت نبودن عوامل جدّى كنترل هوس و نفس امّاره، بالأخره مسيرى را انتخاب مى كند كه به سقوط خود نزديك تر مى شود و يا مجبور است به كلّى تغيير جهت دهد و همه ى خود را نفى كند، كه فكر مى كنم اين احتمال بسيار ضعيف است و ديگر كار غرب تمام است. تعبير قرآن در مورد تمدن هايى مثل تمدن غرب اين است كه  «فَأَهْلَكْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَأَنْشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِينَ»؛ «1» پس آن ها را به جهت گناهانشان هلاك كرديم و مردم ديگرى را به جاى آن ها آورديم.
غربى ها قبلًا واژه ى مقدس «آزادى» را شعار خود قرار داده بودند با شعار «آزادى» توانستند جامعه ى خود را نگهدارند و بقيه را نيز به خود جلب كنند و كسى هم نپرسيد آزادى از چه چيز، آزادى از استبداد يا آزادى از مقدسات؟ ولى چون هرچه بيشتر مادى شدند و به معانى عاليه ى عالم غيب پشت كردند، نتوانستند از طريق كنترل نفس امّاره ى خود، لااقل ظاهر اين واژه را حفظ كنند. به طورى كه امروزه ديگر نمى توانند مثل سده ى گذشته ظاهر واژه ى «آزادى» را- به عنوان واژه اى مقدس- براى جامعه ى خود و بقيه ى ملت ها حفظ كنند، چون اوّلًا؛ جامعه ى غرب از طريق واژه ى آزادى به معنى بى قيدى، در مقابل هر نوع كنترل معنوى، همه ى تعادل خود را از دست داد و به قول خودشان امروزه در اين فرهنگ، هيچ چيز جاى خودش