صفحه ٢٠٤

جواب: از يك جهت بايد گفت: آرى، و از يك جهت مى توان گفت: نه. به اين جهت مى گوييم آرى كه تمدن غربى سعى كرده براى هر گرايشى- اعم از گرايش هاى دنيايى و خيالى و يا گرايش هاى متعالى و فطرى- يك جايگزين تدوين كند، هر چند آن جايگزين مطابق حقيقت نباشد، حتى براى گرايش هاى معنوى، نه تنها با آداب عبادى مخالفت نمى كند، بلكه آن ها را پيشنهاد هم مى كند، ولى عبادات سكولار شده را پيشنهاد مى كند و اگر كسى متوجه نباشد كه وظيفه دارد از طريق دين خدا و عبادات الهى، تمام ابعاد زندگى اش را در معرض حكم خدا قرار دهد، مى پذيرد كه نظام استكبارى جامعه اش را اداره كند و دين خدا هم خلوت او را پُر كند. وقتى متوجه باشيم وظيفه داريم تمام ابعاد وجودى خود را در معرض حكم خدا قرار دهيم، ديگر دين سكولارشده را نمى پذيريم چون آن را جوابِ قلبى، عقلى و خيالى به تمام ابعاد روح انسان نمى يابيم. آنچه قبلًا مورد بحث قرار گرفت، قدرت جوابگويى فرهنگ غرب بود به خيالات بريده از عقل و وَحى. علت اين كه امروزه غرب با چنين سرعتى در جوامع معمولى نفوذ مى كند آن است كه اين فرهنگ، نزديك ترين نيازهاى بشر را كه حس و هوس است، جواب مى دهد و مسلم تمدنى كه پايه هاى خود را تا اين حدّ سست كرده، دائماً در حال تزلزل است و براى نگهدارى خود انرژى زيادى بايد صرف كند و از آن طرف، سُنن و قواعد هستى چنين است كه اين تمدن نمى تواند خود را در اين عالم حفظ كند. اين طور نيست كه ما بگرديم، تحقيق كنيم و بگوييم چون در حال حاضر اكثر غربى ها احساس افسردگى مى كنند، پس اين تمدن براى ادامه ى خودش جواب نمى دهد بلكه ما مى دانيم در نظام هستى قواعدى هست و بشر هم ابعادى هماهنگ با قواعد نظام هستى دارد، كه اين تمدن هيچ كدام از اين دو موضوع را مدّ نظر قرار نداده. لذا انسان غربى هم در رابطه با خودش و هم در رابطه با نظام هستى، به بن بست مى رسد و در نتيجه آرام آرام وقتى تمام انرژى هايش را در حفظ و شكوفايى آن تمدن صرف كرد و نتيجه نگرفت و اميدش از ادامه ى اين تمدن قطع شد، ديگر انگيزه اى براى پايدارى اين تمدن نخواهد داشت و افراد جامعه از آن دست برمى دارند. عين همين قاعده را شما در ديگر امور زندگى داريد، ممكن است چند روزى دنبال فلان استاد و فلان كتاب برويد، چون اميد داريد به مطلوب خود برسيد، ولى اگر بعد از مدتى متوجه شديد كه اميدهاى شما برآورده نمى شود، آن ها را رها مى كنيد. در رابطه با اسلام درست موضوع برعكس است؛