صفحه ١٧٩

وظيفه ى خود را انجام دادند، و به راحتى تا شهادت جلو رفتند، چون فهميدند در آن شرايط چگونه مى توانند زندگى خود و بقيه را معنى ببخشند.
به نظر بنده؛ تعلق به آرمان هاى انقلاب اسلامى، در حال حاضر عالى ترين شكل زندگى است به خصوص در مقابل مرگى كه فرهنگ مدرنيته براى انسان ها شكل داده، همان طور كه اگر انسان نفس نكشد، مى ميرد و نفس كشيدن براى ادامه ى حيات، ضرورى است، ورود به انقلاب اسلامى چنين موقعيتى را در زندگى براى نسل هاى اين دوره به وجود آورده است.
همه مى دانيم حيات روى زمين، يعنى پذيرش ولايت حضرت حق بر تمام اركان و ابعاد باطنى و بيرونى انسان و يافتن چنين ولايتى در نظام اجتماعى، سياسى از طريق انقلاب اسلامى عملى شده است. انقلاب به وجود آمد تا حكم خدا را در نظام سياسى، اقتصادى و آموزشى و تربيتى ما محقق كند، اين ديگر هنر ما است كه آن را در زندگى خود توسعه دهيم و نهادينه كنيم، وقتى پنجره را در مقابل نور خورشيد بسته ايم، نمى توان نور را منكر شد و بگوييم: «نور كو؟!» بايد حقيقت انقلاب اسلامى را بشناسيم و از گوهر تاريخى و نقش آن آگاه شويم تا به امروز و فرداى خود معنى ببخشيم، و گرنه در روزمرّگى و نيهيليسمِ مخصوص مدرنتيه، خودمان و خانواده و حتى اعتقادات و مكتب مان استحاله مى شود.
اگر ما در فهم جايگاه انقلاب اسلامى و نقش حيات بخشى آن مشكل داريم، به جهت ضعف در مقدمات است، حال چه مقدمات عقيدتى، كه معنى ولايت خدا در همه ابعاد زندگى را نمى فهميم و نقش و تأثير آن را نمى دانيم، و چه ضعف در مقدمات تاريخى كه نمى فهميم ريشه ى اين انقلاب در كجاست و فعلًا در كدام مقطع تاريخى ظهور كرده و مسيرش به كجاها سير مى كند. در مباحث «مبانى معرفتى مهدويت» تا حدّى نقش حاكميت ولايت خدا در نظام مهدوى روشن گشت و صورت كاربردى قاعده ى حاكميت وحدت بر كثرت به بحث گذاشته شد، زيرا هر اندازه احد بر كثرت اعمال ولايت كند، كثرت به حيات نزديك مى شود، به همان صورتى كه در حاكميت و تدبير روح بر بدن، بدن را زنده مى يابيد، چون روح انسان جنبه ى وحدانى دارد و بدن جنبه ى كثرت، انقلاب اسلامى صورت حاكميت حضرت احد بر جامعه ى انسانى است در شرايط امروزين جهان براى نجات بشر از اضمحلالى كه فرهنگ مدرنيته در پى دارد.