صفحه ١٥٩

آرى؛ اوّل حال طلب و تمنّا پيدا مى شود، همان طور كه انسانِ دوران جديد به اين حال رسيد كه «مى خواهد در دنيا فقط خوش بگذراند و نهايتِ ارضاى هوس هايش را دنبال كند». فرانسيس بيكن و همفكرانش ابتدا به چنين تمنّا و حالى وارد شدند و در مقابل توصيه هاى اخلاقى ودينى كه لذّات را كنترل مى كرد، ايستادگى كردند، از اين به بعد بود كه جواب گويى به اين حال و ميل همه ى همّت آن ها شد، در چنين عالَمى هيچ حرام و حلالى معنى ندارد و تنها آن ابزارى كه بتواند در رابطه با طبيعت بيشترين لذّت را به انسان برساند و وَهم او را ارضاء كند مهم مى شود. پس چنانچه ملاحظه مى فرماييد تا آن حالِ خاص شروع نشود، بقيه ى لوازم و تبعاتش ظاهر نمى گردد، آن انسان در راستاى تحقق هر چه بيشتر آن عالَم، فكر مى كند و علمى به وجود مى آيد تا راحت تر به آن ابزار و آن ميل دست يابد كه در تعبيرات دينى به آن فكر، فكر و عقل شيطانى يا «نَكْرا» مى گويند كه اميرالمؤمنين على (ع) در وصف آن مى فرمايند: «تِلْكَ الشيطَنَة هي شبيهةٌ بِالْعَقل وَ لَيسَتْ بِعقلٍ» «1» آن يك نوع شيطنتى است شبيه عقل و عقل به حساب نمى آيد. در جاى ديگر مى فرمايند: «كَمْ مِنْ عَقْلٍ اسِيرٍ تَحْتَ هَوَي امِيرٍ» «2» چه بسيار عقلى كه زير فرمان هوس به فعاليت مشغول است.
عكس مسئله ى فوق در راستاى ايجاد عالَم دينى در تمدن اسلامى پيش مى آيد، به عالَمى كه مسلمانان تمنّاى آن را دارند تا روح خود را در فضاى معنوى سير دهند و شرايط مناسبِ ظهور آن حال و هوا را به وجود آورند و در راستاى رابطه اى ديالكتيكى بين علم و ابزار، شرايط معنوى جديد كه صورت بيرونى آن حال معنوى مى باشد، زمينه را براى معنويت برتر فراهم كنند كه به ظهور شرايط برترى مى انجامد و همچنان اين رابطه متقابل در جهت نزديكى به آرمان هاى درونى و تمدن بيرونى آن آرمان ها جلو مى رود. به عنوان مثال؛ شما مى خواهيد به حال معنوى خود جواب دهيد، آن حال معنوى مى طلبد كه افق مقابل جان شما گسترده باشد، در اين راستا بايد سقف مسجد- به عنوان محل ظهور آن حالت معنوى- بلند باشد تا در محل عبادتگاه رابطه ى درون و بيرون محفوظ بماند و لذا لازم است بر اساس دستورات دين سقف