صفحه ١٣٨

موضوع كه رابطه اى بين ابزارها و فرهنگ ها هست، آيا بالأخره مى شود از آن ها استفاده كرد و گرفتار فرهنگِ پنهان آن نشد؟ عرض بنده اين است كه در عين ظريف بودن موضوع، حال كه راهى براى كنارگذاردن ابزارهاى فرهنگ مدرنيته نداريم، شرط استفاده از ابزارها اين است كه در اين موضوع به خودآگاهى برسيم كه در اثر آن خودآگاهى، اوّلًا؛ فرهنگى را كه موجب ساختن اين ابزارها شده است، بشناسيم. ثانياً؛ همواره فرهنگى كه مورد توجه و پسندمان مى باشد مدّ نظرمان باشد و بدانيم فرهنگ خودى از چه جوانبى مورد حمله ى فرهنگ مدرنيته قرار مى گيرد و با شناخت ظلمات فرهنگ مدرنيته و توجه به عظمت فرهنگ دينى، از خطر ورودِ فرهنگ پنهان در تكنولوژى غربى، تا آن جا كه ممكن است مصون بمانيم تا آرام آرام تكنيكى مناسب فرهنگ دينى خود جايگزين آن ها نماييم.
ابتدا بايد از نظر تئوريك جايگاه تكنولوژى روشن شود تا بفهميم از چه پايگاه فكرى بايد جامعه ى امروزى را جلو برد تا از يك طرف از دنياى مدرن عقب نيفتيم و متهم شويم كه ديندارى با پيشرفت منافات دارد و از طرف ديگر خود را گرفتار آثار سوء تكنولوژى غربى ننمائيم. تكنولوژى غربى خواسته يا ناخواسته كارش به تخريب طبيعت مى كشد و نه تعامل با طبيعت. حساب كنيد براى ساختن يك لاستيك ماشين چقدر كارخانه بايد ساخته شود و چه اندازه سوخت هاى فسيلى بايد مصرف گردد و بعد از آن هم كه ديگر آن لاستيك قابل استفاده نبوده برگشت آن به چرخه ى طبيعت نزديك به غير ممكن است. حال بقيه ى موضوعاتى را كه در دل نظام تكنيكى غرب هست با همين مثال قياس فرماييد. يك وقت از جايگاه تئوريك و نگاه فلسفى، فرهنگ پنهان در تكنولوژى را مورد بررسى قرار مى دهيم، سخن همان است كه منتقدين به تكنولوژى غربى مى زنند كه تكنولوژى غربى فرهنگ خود را به همراه دارد. ولى يك وقت در شرايط تاريخى خاصى قرار داريم كه زندگى تكنيكى تمام اطراف ما را اشغال كرده و همه ى ميل هاى ما را به خود جلب نموده، در اين صورت رهبر و مدير جامعه اگر بخواهد جامعه را جلو ببرد بايد كارى كند كه جامعه سوار تكنولوژى موجود شود و افسار آن را در دست بگيرد تا آرام آرام جامعه به نوعى از تكنولوژى نظر كند كه به جاى تخريب طبيعت، تعامل با طبيعت را مدّ نظر قرار دهد. هيچ مسلمان حكيمى، طالب آن نوع تكنولوژى نيست كه طبيعت را تخريب كند و زندگى را از بستر طبيعى آن خارج كند، در حال حاضر بايد