صفحه ٩٢

تفاهم مى‌شود. غالبا در بحثهايى كه بر سر چنين واژه‌هايى درگير مى‌شود، افراد به نتيجه قطعى و مشخصى نمى‌رسند.
    براى مثال، همه با واژه فرهنگ آشنا هستيم و اين واژه در نظام آموزشى، در سطوح گوناگون، فراوان به كار رفته است و همچنين در اشعار و ادبيات و سخنان روزمره؛ با اين وجود اگر از كسى بپرسند فرهنگ چيست؟ شايد در بين هزاران نفر، يك نفر پيدا نشود كه درست بتواند فرهنگ را تعريف كند. حتى متخصصينى كه در مقام تعريف واژه فرهنگ برآمده‌اند، معتقدند كه اين واژه از پنجاه تا پانصد تعريف دارد! طبيعى است كه وقتى اصطلاح شايعى چنين ابهامى در تعريف آن باشد، آن ابهام و تفاوت نگرشْ مسائل و دغدغه‌هاى اجتماعى را نيز تحت تأثير خود قرار مى‌دهد. از اين‌رو، وقتى سخن از توسعه فرهنگى به ميان مى‌آيد، سؤال مى‌شود توسعه فرهنگى چيست و مصاديق آن كدام است؟ و در چه صورت و چگونه فرهنگ توسعه مى‌يابد؟ اگر بودجه‌اى در مجلس شوراى اسلامى براى توسعه فرهنگى تصويب شد، اگر مصارف مشخص و مصاديق روشنى براى آن در نظر گرفته نشود، در هر وزارتخانه‌اى از اين واژه انتزاعى به نوعى تعريف مى‌شود و مصاديق خاصى مطمح نظر قرار مى‌گيرد و زمينه براى سوء استفاده سودجويان فراهم مى‌شود.

2. تفاوت نگرش در مفهوم آزادى
آنچه در باره واژهاى انتزاعى عرض كردم كه مصاديق مشخصى ندارند و تعريف آنها دشوار است، بدان جهت است كه متوجه باشيم ما در بحث آزادى با يك مفهوم انتزاعى سروكار داريم . وقتى مى‌گويند «آزادى» ، احساس خوبى براى شنونده حاصل مى‌شود و تقريبا همه اقوام و ملل قداست خاصى براى آزادى قائل‌اند؛ زيرا انسان فطرتا مى‌خواهد آزاد باشد و همواره در پى كسب آزادى است. اگر بپرسند انسان بهتر است برده باشد يا آزاد؟ قهرا همه ترجيح مى‌دهند كه آزاد باشند و براى هيچ كس بردگى مطلوب نيست. اما چون تعريف روشنى از آزادى وجود ندارد، به مواردى بر مى‌خوريم كه قائلين به آزادى نيز خود دچار اختلاف مى‌شوند: گاهى در يك طرف، كسى برداشتى را ارائه مى‌دهد و در طرف ديگر، ديگرى مى‌گويد: آنچه تو گفتى منظور من نبود و منظور من از آن مفهوم و معنايى كه از آن دفاع مى‌كردم چيز ديگرى بود. در مقابل، آن يكى نيز حرف طرف را نقض مى‌كند و مى‌گويد آنچه تو به من نسبت دادى منظورم نبود، منظورم چيز ديگرى است.