صفحه ٣٤

پس بايد اين اعتقاد را از بين برد، اما از چه راهى؟ طبعا نشر افكار به وسيله يك گروه روشنفكر ممكن است فراهم بشود، لذا سعى كردند كه يك مركزيتى در ميان مراكز فرهنگى و دانشگاهى به وجود آورند، كسانى را عَلَم كنند و بفريبند و وادار كنند كه چنين افكارى را در جامعه پخش كنند؛ تا تدريجا به واسطه نشر اين افكار لااقل شكى در دلهاى مردم و بخصوص نسل جوان پيدا بشود و اعتقاد راسخشان نسبت به حكومت اسلامى و ولايت فقيه سست گردد. سست شدنِ عقيده نسل جوان به حكومت اسلامى براى آنها ايده‌آل است. چون اگر شكى پيدا شد ديگر يك نوجوان سيزده‌ساله حاضر نمى‌شود نارنجك به خودش ببندد و زير تانك برود. چنين حركت‌هايى وقتى انجام مى‌گيرد كه جوان ايمان قطعى به آخرت و حساب و كتاب و درستى راهش و اهميّت ارزش‌هايش داشته باشد. اگر شك پيدا شد، كافى است كه يك پا جلو بگذارد و يك پا عقب، و اين حالت ترديد زمينه را براى خواسته‌هاى آنها فراهم خواهد كرد.
    در راستاى اين هدف بود كه با كمك عناصر دست نشانده خود و عوامل فريب‌خورده و با بهره‌گيرى از راههاى گوناگونى كه در طول تاريخ تجربه كرده بودند و با فريفتن كسانى كه در عقايد و افكارشان ضعف و سستى وجود دارد توسط وسايط مرموز خود و سوق دادن آنها به سمت اهداف خود، حركت خود را در چند محور شروع كردند:

الف) ترويج تفكر جدايى دين از سياست
اولين محور فعاليت و حركت آنها جدايى حكومت و سياست از دين است. براى تبليغ اين امر زمينه‌هاى زيادى فراهم بود. قرنها در مغرب زمين و در اروپا روى اين مسأله كار شده بود، كتابها نوشته شده بود و تحقيقات گسترده‌اى انجام گرفته بود و در نتيجه آن فعاليت‌ها، در مغرب زمين، مسأله سكولاريزم و تفكيك دين از سياست و از اجتماع جاى خودش را باز كرده بود. براى رسيدن به اين هدف، اينجا نيز بايد زمينه‌اى فراهم كرد كه دست‌كم كسانى معتقد بشوند كه حساب دين از سياست جداست. البته كم و بيش زمينه‌هايى نيز وجود داشت: در بين همان كسانى كه در انقلاب نقشى داشتند و بعد هم در اداره حكومت اسلامى وظايفى به عهده گرفتند، چنين زمينه‌هايى و چنين تفكرى وجود داشت و آنها معتقدند كه بين دين و سياست مرزى وجود دارد و در اين زمينه سخنرانى‌هايى كرده بودند و كتابهايى نوشته بودند.