به حريم ناموس و اسرار خانوادگى شما تجاوز كند، چطور به خود اجازه مىدهيد كه به مقدّسات يك جامعه شصت ميليونى كه صدها هزار شهيد براى پاسدارى از آنها داده است، توهين كنيد؟ آيا به نظر شما هيچ منعى نبايد وجود داشته باشد؟ آيا به بهانه وجود آزادى، نبايد هيچ حد و مرز قانونى وجود داشته باشد؟ مگر آزادى مطلق است؟ اگر آزادى مطلق بود كه من نيز بايد حق داشته باشم كه هر چه خواستم درباره هر كسى بگويم! چطور وقتى حرمت و مقدّسات يك ملّت شصت ميليونى شكسته مىشود، اگر اعتراضى به شما بشود مىگوييد بيان آزاد است! چه مغالطهاى از اين بالاتر كه شكستن حريم يك فرد جايز نيست، اما شكستن حريم يك ملّت 60 ميليونى، بلكه يك جامعه يك ميلياردى مسلمان جايز است؟ اين چه منطقى است ؟ آيا به صِرف اين كه در اعلاميه حقوق بشر آمده كه مطبوعات يا بيان آزاد است، تجاوز به حريم مقدسّات نيز آزاد مىشود؟! يك كلمه مبهم آزادى به كار مىرود و هر كسى آن را به دلخواه خود تفسير و از آن سوء استفاده مىكند.
7. ضرورت تبيين مفاهيم و مصاديق واژهها
در اينجا پيشنهاد مىكنم كه به جاى استفاده از الفاظ مبهم و كشدار بر مصاديق تكيه كنيم. بگوييد اين كار جايز است يا جايز نيست؟ مثلا به جاى اين كه بگوييد آيا اسلام با دموكراسى موافق است يا نه، بگوييد شما چه مىخواهيد و چه كارى مىخواهيد انجام دهيد؟ آيا مىخواهيد خدا و احكام او را ناديده بگيريد، اين را اسلام نمىپذيرد. اگر دمكراسى به اين معناست كه مردم حق دارند هر قانونى را وضع كنند، گرچه بر خلاف قانون خدا باشد؛ اگر همه عالم هم جمع شوند ما چنين دموكراسىاى را نمىپذيريم. اما اگر دموكراسى؛ يعنى، مردم در سرنوشت خودشان مؤثر باشند، كسى بر آنها تحميل نكند؛ اما مردم در چارچوبه ارزشهاى اسلامى و قوانين و مبانى اسلامى حركت كنند، اين چيزى است كه در كشور ما از آغاز انقلاب بدان عمل شده است: اگر ادعا كنيم كه در هيچ كشورى از كشورهاى دنيا به اندازه ايران به آراى مردم احترام گذاشته نمىشود، شايد ادعاى گزافى نباشد. چون من اسناد و مدارك كافى در اختيار ندارم مىگويم «شايد»، ولى معتقدم كه در هيچ جاى دنيا چنين آزادىاى وجود ندارد.
پس بهتر است به جاى اين كه بر سر كلمه دموكراسى مجادله كنيم كه آيا اسلام با دموكراسى مخالف است يا موافق، بياييد مصاديقش را مشخص كنيد كه مثلا آيا اسلام اجازه