صفحه ٨٨

 دريافتيم كه خوى اِباى از پذيرش حق و سرسنگينى در برابر تكليف و مسؤوليت ناشى از تربيت نايافتگى انسان و سرشت حيوانى و ددمنشى و پيروى شيطان است كه همواره در تاريخ وجود داشته است و اختصاص به انسان مدرن ندارد و بواقع اين انسان مدرن است كه از لوازم مدنيّت دست كشيده، رو به عصر جاهليت و توحّش نهاده است و در حقيقت، مرتجع است؛ و الاّ تربيت يافتگان مكتب انبياء از خوى حيوانى و توحّش دست كشيده‌اند و با قانونمدارى و پذيرش تكليف و مسؤوليت به معناى صحيح كلمه مدنيّت را برگزيده‌اند. چون كه تمدن و مدنيّت در مقابل توحّش است و لازمه و شرط اصلى آن، پذيرش قانون است؛ پس چگونه عده‌اى مى‌گويند: تمدن مدرن اقتضا دارد كه انسان هيچ تكليفى را نپذيرد! آيا اين توحّش است يا تمدّن؟ اساسا تمدن بر مدار پذيرش محدوديّت، قانون و تحمّل مسؤوليت است والاّ با توحّش تفاوتى نخواهد داشت.
    پس كسى كه از پذيرش قانون، تكليف و تحمّل مسؤوليت سرباز مى‌زند، خواهان رجعت به توحّش و بربريّت است و مسلما كسى با اين ايده و منش، مقدّس و خليفة اللّه نخواهد بود تا الگوى ما گردد. (لازم به ذكر است كه شعار مدنيّت وقانونگرايى كه امروزه در جامعه ما رواج يافته است، به معناى رسيدن به كمال مدنيّت و كمال قانونمندى است كه در هيچ كجا تخلف از قانون صورت نگيرد؛ نه اين كه اتفاق تازه‌اى رخ داده است و جامعه ما در نوزده‌سال پس از انقلاب در توحّش مى‌زيست و امروز رو به مدنيّت نهاده است. نه، اساسا انقلاب ما بر پايه مدنيّت و تمدّن ديرپاى اسلام شكل گرفت واز شعارها و اهداف اصلى آن رعايت قانون الهى در همه زمينه‌هاست.)

6. پيروى از خداوند و آزادگى
باز در ارتباط با اين كه محور دعوت انبياء اطاعت و پرستش خداوند و عدم پيروى طاغوت است خداوند مى‌فرمايد: «وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِى كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ...»(49)
با اين وصف نمى‌توان پذيرفت كه تكيه اسلام بر عدم اطاعت غير خود حتى خداوند است و اساسا مذهبى كه ما را به اطاعت از خداوند دعوت نكند باطل است و چنانكه اشاره شد، روح دعوت انبياء اطاعت مطلق از خداوند است كه هستى از او جلوه مى‌گيرد و مبدء و منتهى و مالك