كنيد كه با حقايقى كه اسلام به شما مىآموزد، آنها را مغلوب خواهيد كرد. اما تا هنگامى كه توان لازم، براى دفاع از عقايد و ارزشهايتان را، به دست نياوردهايد، با گمراهان و شياطين بشرى همراه و همدل نشويد؛ مثل اين كه به ورزشكارى سفارش كنند كه اول تمرين كند و سپس در ميدان كشتى حضور پيدا كند و كشتى بگيرد. نوجوانى كه هنوز تمرين نكرده است، نبايد با يك پهلوان كشتى بگيرد؛ چرا كه زمين مىخورد و كمرش خرد مىشود. اين به معناى مبارزه با آزادى نيست، اين نصيحت به جوان است كه برود علوم و معارف اسلامى را بياموزد و پس از آن با دشمنان بحث كند.
به هر حال، اسلامى كه ما مىشناسيم آزادىهايش محدود است و استناد به اين استدلال را كه چون متقضاى طبيعت انسان سخن گفتن است بايد سخن گفتن آزاد باشد صحيح نمىداند و الاّ در انسان غرايز ديگرى نيز وجود دارد و آنها نيز حقّ طبيعى او به شمار مىرود؛ از قبيل غريزه جنسى، خوردن و آشاميدن كه بايد آنها را اِعمال كند و هيچ محدوديتى نداشته باشد. همان طور كه نامحدود بودن خوردن و استفاده از هر خوردنى مورد قبول هيچ انسان عاقلى نيست؛ در سخن گفتن هم همينطور است. پس اين كه سخن گفتن مقتضاى فطرت است، دليل نمىشود كه هيچ مرز و حدودى نداشته باشد. عقل و دين بايد مرزى را مشخص كنند و مرزش مصالح مادّى و معنوى جامعه است كه دين آنها را شناسايى و معرفى كرده است.
7. آزادى مشروع
شايد در جرايد خوانده باشيد كه كسانى، با تعريض به عرايض بنده، گفتهاند كه فلانى مغالطه مىكند و ما كه نگفتهايم آزادى مطلق باشد، سخن ما اين است كه بايد آزادىهاى مشروع وجود داشته باشد. بنده سؤال مىكنم: منظورتان از مشروع چيست؟ آيا منظورتان چيزى است كه شرع مىپسندد؟ در لغت دو معنا براى كلمه مشروع آمده است: اولين معناى آن عبارت است از آنچه شريعت تجويز كرده است. (البته بعيد است منظورشان اين معنا باشد، چون كسانى كه اين مطالب را مىگويند خيلى در بند شريعت نيستند.) به هر حال، اگر مشروع يعنى آنچه شرع مىپسندد، همان چيزى است كه ما مىگوييم؛ چرا كه ما مىگوييم آزادىها بايد در چارچوبى باشد كه شرع اجازه داده است. معناى ديگر مشروع عبارت است از كار قانونى. طبق اين معنا نيز، در جمهورى اسلامى ايران چنانكه قانون اساسى بيان مىكند، قانون بايد موافق اسلام