صفحه ١٩٩

جلسه پانزدهم: حكومت اسلامى، چالش‌ها و توطئه‌هاى فرهنگى

1. مرورى بر مطالب پيشين
چنانكه مستحضريد موضوع بحث ما تبيين نظريه سياسى اسلام است و طى جلسات گذشته مطالبى در اين زمينه مطرح شد كه محور عمده آنها اثبات انفكاك‌ناپذير بودن سياست از دين از اين ديدگاه بود. عرض كرديم از ديدگاه اسلام، قانونى در جامعه معتبر است كه يا مستقيما از طرف خداوند متعال در قرآن كريم بيان شده باشد، يا به وسيله پيغمبر اكرم (صلى‌الله‌عليه‌و‌آله) و ائمه معصومين عليهم‌السلام و يا توسط كسى كه از طرف امام معصوم مأذون باشد وضع شود. به هر حال، بايد قانون، مورد رضايت خدا و مطابق با موازين اسلامى باشد. در اين زمينه گفتگوهاى زيادى وجود دارد و گفتيم كسانى با اين طرز تفكّر كه در جامعه بايد احكام دينى حاكم و اجرا شود مخالف هستند كه به سه دسته تقسيم مى‌شوند:
1. كسانى كه اصولاً دين را قبول ندارند. طبيعى است كه چنين كسانى مايل نيستند احكام دينى خاصّى در كشور اجرا بشود. اما بحمدالله، در جامعه ما چنين كسانى بسيار نادر هستند.
2. كسانى كه اصل دين را قبول دارند، ولى تحت تأثير فرهنگ غربى قرار گرفته، معتقدند كه قلمرو دين از قلمرو جامعه و سياست جداست. جايگاه دين را در امور شخصى و رابطه انسان با خدا مى‌دانند و مى‌گويند: مسائل زندگى اجتماعى ارتباطى به دين ندارد. اين گرايش، به طور عام، گرايش سكولاريستى
يا تفكيك دين از مسائل زندگى ناميده مى‌شود.
3. كسانى كه واقعا معتقدند در اسلام احكام اجتماعى و سياسى وجود دارد، ولى بى‌بهره از التقاطها و تأثيرات ناخودآگاه فرهنگ غربى نيستند و گهگاه مطالبى را بيان مى‌كنند كه با اسلام سازگار نيست.

2. روحانيّت و وظيفه خطير روشنگرى
به هر حال، ما بر حسب وظيفه‌اى كه خداوند متعال تعيين فرموده، ملزم هستيم كه براى روشن