ساختارى برخوردار بودند؟ همچنين ساير حكومتهايى كه از طرف خاندان بنىاميه و بنى عباس و ساير سلسلهها، در سرزمينهاى اسلامى، حكومت مىكردند، تا چه ميزان اسلامى بودند و وقتى صحبت از حكومت اسلامى مىشود، كدام يك از حكومتهاى فوق را ما مىتوانيم به عنوان حكومت اسلامى معرفى كنيم؟ اساسا سير تشكيل حكومتهاى اسلامى در طول تاريخ چگونه بوده است كه در نهايت به اين شكل از حكومت اسلامى كه به بركت انقلاب اسلامى در ايران تحقق يافت، انجاميد؟
البته در كنار سؤالات فوق، سؤالات فرعى ديگرى نيز مطرح است؛ از جمله اين سؤال كه آيا حكومت ما صددرصد اسلامى است و همه معيارهاى اسلامى و مقوّمات حكومت اسلامى را دارد؟ در صورت برخوردار بودن اين حكومت از مقوّمات حكومت اسلامى، آيا به رسالتها و وظايف خود پرداخته است و ارزشها را دقيقا رعايت كرده است؟ همچنين اين حكومت چه كمبودها و كاستىهايى دارد؟
7. روششناسى بحث نظريه سياسى اسلام
قبل از پاسخ به سؤالات و شبهات و ارائه بحث فلسفه سياسى اسلام، ضرورت دارد كه بيان كنيم چه شيوه و روشى را بايد در تحقيق و بررسى مباحث فوق اتخاذ كنيم و به اصطلاح متدلوژى اين بحث چيست؟ در واقع اين بحث جنبه مقدماتى دارد و در ابتدا بايد به آن رسيدگى شود. آيا روش بحث ما تعقّلى است و ما بايد نظريه اسلام را بر اساس مبانى و ادله عقلى تبيين كنيم؟ يا روش بحث تعبّدى و نقلى محض است؟ يعنى ارائه ساختار و اصول و سياستهاى حكومت بر يك دسته از گزارههاى دينى و آيات و روايات مبتنى مىگردد. يا اين كه اساسا سياست اسلامى نيز يك پديده تجربه پذير و آزمون پذير است كه درستى و نادرستى آن را بايد در تجربه عملى بررسى كرد؟ بر اين اساس، روش بحث ما روش تجربى خواهد بود و ملاك قضاوت و نظر بايد تجربه حكومت اسلامى باشد.
نظر به اين كه بحث ما جنبه عقلانى و تعقّلى دارد، ذكر اين نكته لازم است كه متد و شيوه بحث تعقّلى دست كم به دو شيوه قابل تقسيم است: 1ـ شيوه جدلى، 2ـ شيوه برهانى. وقتى ما با كسى وارد بحث و گفتگو مىشويم و مىخواهيم موضوعى را از لحاظ عقلى بررسى كنيم، يك وقت ما و رقيبان بر يك سلسله اصول و مقدّماتى اتفاق داريم و بر اساس مقبولات و اصول و مبانى مشترك و مورد پذيرشمان بحث مىكنيم تا به مطلب مجهولى دست يابيم.