زيستن كسبمىكنند، فرض كنيد شخصى كه تحصيل علم مىكند داراى چنان ويژگىاى مىشود كه مىتواند در جامعه وظيفهاى را بر عهده بگيرد كه شخص بىسواد و جاهل نمىتواند آن وظيفه را عهدهدار گردد. يا در زمينه مهارتهايى كه برخى افراد كسب مىكنند، آنها به حكم اين كه حقوق انسانها يكسان است، با كسى كه زحمت نكشيده و چيزى ياد نگرفته و مهارتى كسب نكرده مقايسه نمىشوند. اگر كسى درس خواند و زحمت كشيد و خلبان شد، در مقابل او پذيرفته نيست كسى كه درس نخوانده و زحمت نكشيده و اين مهارت را كسب نكرده، بگويد من مىخواهم خلبان باشم ! بىشك به او مىگويند براى آن كه خلبان شوى بايد آموزش ببينى.
همچنين اگر شخص بىسواد و بىاطلاع از مسائل سياسى بگويد: من هم حق دارم رييس جمهور بشوم، به او مىگويند: رييس جمهور شدن شرايطى دارد، اگر آن شرايط را كسب كرديد و توانايىهاى ذاتىاش را داشتيد، مىتوانيد كانديدا شويد و اگر مردم رأى دادند انتخاب شويد. نمىتواند بگويد كه چون انسانْ درجه يك و دو ندارد، پس من هم حق دارم رييس جمهور شوم. چنان نيست كه هر انسانى ولو خلاف مسير ملّت حركت كند، قانون اساسى كشور را قبول نداشته باشد، بگويد مىخواهم رييس جمهور اين كشور بشوم چون انسانم؟! به صرف اين كه تو انسانى حق ندارى هر پستى را در كشور اشغال كنى، اشغال هر پستى شرايطى دارد. مثلاً در كشور اسلامى رييس جمهور بايد مسلمان باشد، يك نفر غير مسلمان ـ با همه احترامى كه ما براى او قايلايم و قانون اساسى هم براى او حقّى قايل شده است ـ نمىتواند رييس جمهور شود.
3. تعيين درجات مختلف براى افراد در قوانين تابعيّت
تمام كشورهاى دنيا براى پستهاى حساس شرايط خاصّى را قايل مىشوند. از جمله امورى كه شرايط خاصّى دارد مساله تابعيّت است، از موارد بديهى و مسلّم در حقوق عالم اين است كه تابعيّت يكسان و يك درجهاى نيست و هر كس كمترين آشنايى با حقوق بينالملل خصوصى داشته باشد، اين معنا را درك مىكند. فرض كنيد اگر يك نفر ايرانى بخواهد تابعيّت يكى از كشورهاى اروپايى يا آمريكايى را به دست آورد، اولاً پذيرش تابعيت او شرايطى دارد. تازه پس از آن كه تابعيّت او را پذيرفتند، به او اجازه نمىدهند كه رييس جمهور شود! چون او تابع درجه دوم است. ممكن است با آزمايشهايى كه در طول ساليان دراز از او به عمل مىآيد،