دريافتيم كه آزادى داراى قيودى است و بطور خاص در هر جامعه بايد ارزشها و مقدّسات آن جامعه محترم شمرده شود. لازمه آزادى اين نيست كه انسان هرچه خواست بگويد و به هر قسم كه خواست عمل كند. بله در محيطى كه سخنى را بىاحترامى تلقى نمىكنند، گفتنش رواست؛ اما در جامعهاى كه آن سخن و يا عمل بىاحترامى به مقدّسات جامعه و مذهب تلقى مىشود، كسى حق ندارد بدون توجه به ارزشها و مقدّسات هرچه خواست بگويد و هر كار خواست انجام دهد و كسى چنين اجازهاى نمىدهد. گرچه در غرب برخى مسائلى كه ذكر شد از قداست برخوردار نيستند و ارزش شمرده نمىشوند و هر كس در گفتنش و انجامش آزاد است؛ اما در جامعه ما به دليل حاكميّت مقدّسات و ارزشهاى متفاوت با آنچه در غرب مطرح است، آزادى از آن وسعت و گستردگى برخوردار نيست كه هركس هرچه خواست به نواميس مردم نسبت دهد. دليل اين امر آن است كه در فرهنگ ما اين مسائل ارزش دارند و رعايت ارزشها و مقدّسات هر قوم و جامعهاى لازم است و تجاوز به آنها به بهانه آزادى صحيح نيست.
پس آزادى به آن وسعتى كه برخى تصور كردهاند، مورد قبول هيچ انسان عاقلى نيست و بايد آزادى را به گونهاى تعريف كنيم كه شامل هتك و زير پا نهادن مقدّسات و ارزشهاى جامعه نشود. بر اين اساس، در جامعهاى كه نوعى سخنگفتن بىاحترامى به مقدّسات مردم تلقى مىشود، گفتن آن سخن ممنوع است. در جامعه اسلامى كسى حق ندارد به بهانه آزادى، به مقدّسات اسلامى و مقدّسات مردم بىاحترامى كند، مخصوصا آن مقدّساتى كه براى مردم از جانشان عزيزتر است.
مردم ما ثابت كردند كه حاضرند صدها هزار جان عزيزانشان فدا بشود، اما اسلام پابرجا بماند. حال وقتى در فرهنگ غربى به هر صورت به كسى اهانت شود ـ مثلاً به او بگويند دماغت بزرگ است و بد ريخت هستى ـ او حق دارد به دادگاه برود و شكايت كند، در فرهنگ ما نيز اگر كسى به چيزى توهين كند كه از جان، ناموس، پدر، مادر، زن و فرزند براى مردم عزيزتر است، طبيعى است كه مردم حق دارند به او اعتراض كنند كه چرا به اسم آزادى به مقدّسات ما توهين كردى.
5. انگيزههاى نامشروع در بيان آزادى
آن كسانى كه دم از آزادى مىزنند و روضه نبودن آزادى مىخوانند و مرثيهسرايى مىكنند كه