صفحه ٢٠٦

انسان است و هيچ كس نبايد آن را نفى كند. پس صحبت كردن و اظهار نظر كردن به مقتضاى طبيعت انسان است و كسى نبايد از آن جلوگيرى كند. عرض كرديم كه خوردن و آشاميدن هم مقتضاى طبيعت انسان است، بلكه طبيعى‌ترين حق هر انسان است كه غذا بخورد، امّا به صِرف اين كه خوردن مقتضاى طبيعت انسان است، آيا انسان حق دارد هر چيزى را كه به ديگران تعلّق دارد بخورد؟ و آيا هيچ قانونى اجازه ندارد معيّن كند كه چه چيز حلال و يا حرام است و مال چه كسى را انسان حقّ دارد بخورد و مال چه كسى را حقّ ندارد بخورد؟ آيا هيچ عاقلى چنين مطلبى را پذيرفته است كه انسان آزاد است كه هر چه دلش خواست و از هركجا و هر كس بود تناول كند؟ سخن گفتن نيز حقّ طبيعى انسان است، اما نه اين كه هر سخنى در هر جايى و به هر هدف و انگيزه‌اى بيان شود. چطور قانون اجازه دارد بگويد كه از چه چيزهايى بخوريد و يا نخوريد؛ و چطور دين اجازه دارد بگويد گوشت خوك يا مشروبات الكلى نخوريد، با اين كه خوردن و آشاميدن حقّ طبيعى انسان است؛ در مورد گفتن نيز چنين است: نوع سخن و زمان و مكان و حدود آن توسط قانون تعيين مى‌شود كه كم و بيش همه دنيا اين نظر را پذيرفته‌اند. ولى غربى‌ها در مورد دين مى‌گويند كه هر چه مى‌خواهيد بگوييد، چون دين يك امر سليقه‌اى و شخصى است و به مسائل جدّى زندگى ارتباطى ندارد و حداكثر مربوط به رابطه انسان با خداست و اين رابطه به شكلهاى مختلفى برقرار مى‌شود. هر شكلى از آن را كه مى‌خواهى انتخاب كن؛ اين دين يك صراط مستقيم است و آن دين هم يك صراط مستقيم ديگر. بت‌پرستى صراط مستقيم است، اسلام هم صراط مستقيم! امّا آن چيزى كه اسلام مى‌گويد غير از اين است. البته اسلامى كه 1400 سال پيش حضرت محمد (صلى‌الله‌عليه‌و‌آله) آورده‌اند، نه اسلام نوينى كه «باب‌ها» و يا «مارتين لوترها» بياورند. ما پيرامون اسلامى كه حضرت محمد بن‌عبدالله (صلى‌الله‌عليه‌و‌آله) آورده است بحث مى‌كنيم.

6. قرائت سنّتى، تنها قرائت اصيل از اسلام
مى‌گويند بله ما هم همان اسلام را قبول داريم؛ امّا آن اسلام قرائت‌هاى مختلفى دارد. شما يك قرائتش را بيان مى‌كنيد، اشخاص ديگرى هم هستند كه برداشت‌ها و قرائت‌هاى ديگرى دارند. اين هم يكى از ميوه‌هاى فرهنگ غربى است كه براى متون دينى قرائت‌ها و برداشت‌هاى مختلفى را تجويز مى‌كنند. چنانكه قبلا عرض كردم، چندى پيش فرقه‌اى از